EN | ES |

arz-40

arz-40


Javascript seems to be turned off, or there was a communication error. Turn on Javascript for more display options.

[ 10 ] . قرة العين در سال 1233 ق در خانواده اي مذهبي متولد شد . پدرش ملاصالح برغاني ، همراه دو برادر ديگر ملاصالح ، يعني ملامحمد تقي و ملاّ محمدعلي هر سه صاحب درجة اجتهاد بودند و در ايران شهرت داشتند . قرة‌العين به اصول و عقايد شيخيه علاقه‌مند بود و در مكاتبه‌اي كه بين او و سيدكاظم رشتي صورت گرفت ، سيدكاظم رشتي به او لقب « قرة العين » داد . وي ، سومين شخصي است كه به باب مي‌پيوندد و بعد از پيوستن به علي محمد ، اصول ديانت اسلام را رعايت نكرد و منكر حجاب شد . سلام کی نظر میں عورت باعظمت ہے توپھرمیراث آدہی کیوں ؟ . باز پاییز است اندکی از مهر پیداست ؛ حتی در این دوران بی‌مهری , باز هم پاییز زیباست . . . سیارک نسبتا بزرگی از نزدیکی زمین عبور کرده و نیم نگاهی به نیمکره جنوبی ادامه . . . كورت والد هايم - د كتر عبد الرحمن صد ريه ہجرت كے تيسرے سال قريش ہزار سوار اور دوہزار پيدل كے ساتھ بہت سامان جنگ لے كر آپ سے جنگ كرنے كے لئے مكہ سے نكلے اور ميدان جنگ ميں ثابت قدمى سے لڑنے كے لئے اپنے بڑے بڑے بت اور اپنى عورتوں كو بھى ہمراہ لے آئے _ جواب : نبايد از چنين سنت هايى جلوگيرى نمود و نمى توان گفت اين گونه اعمال كه در عزادارى ها به عنوان وسيله بكاء و شور دادن به عزادارى ها استفاده مى شود حرام است . الله يجزاك الف خيييييييييييييييير اخوي ابي اسوي مثلها اوحتى ابي احملها حتى الاجر يعم لك ولي تخيل كم واحد راح يقراها بس ياليت . . . . تشيل الاخيره . . . اللي هي اخوك مفحط بعربة بنده اذا فيه امكانيه 2_منظور از خروس بیوه همان « خرس » است ، زیرا خروس بی « و » یعنی بدون واو خرس می شود " جس نے بھى لباس شہرت پہنا اللہ تعالى اسے روز قيامت مثلہ كا لباس پہنائيگا " ياناااااااااااااااااااااااااس هذول الشعب حتى بسجونهم متطورين والمعاملة عندهم برقي للانسان حتى اسلاكهم الشائكه حلوه ومزينه احس انه فندق 5 نجوم مو سجن ولا اش رايكم ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ 65 خطبهء رسول اكرم ( ص ) در سفر حجةالوداع ( فارسى , چاپى ) مهدى ملتجى . سازمان انتشارات اشرفى , تهران , چاپ اول , سال 1356ش . جيبى , 76ص . در اين كتاب ابتدا احاديثى از پيامبر ( ص ) و نيز مقدمه اى در غدير و سفارش به مطالعهء كتب مفيد بيان شده است . سپس خطبهء غدير همراه با ترجمهء آن به صورت قطعه قطعه و گاهى قضاياى مربوط به غدير آورده شده و در ضمن ترجمهء مطالبى به عنوان تأييد و يا در انتقاد بر عامه و يا مطالب ديگر گفته شده است . در آخر حديث ثقلين و چند نصيحت اخلاقى آمده است . نكتهء قابل توجه : در اين كتاب به مختصر مناسبتى در پاورقى انتقادات و انحرافات اجتماعى و دينى را يادآور شده , نصايحى را بيان نموده است . طبهء رسول خدا ( ص ) در روز غدير = حساسترين فراز تاريخ , خطبهء رسول خدا در روز غدير ( فارسى , چاپى ) 66 خطبهء غدير ( اردو , چاپى ) ملك محمد حيدر . پس سى ـ ايس ريتائوت , كوهستان پريس , لاهور ( پاكستان ) سال 1389ق . نام اين كتاب در كتاب < شيعه كتب حديث كى تاريخ تدوين > ( سيد حسين مرتضى ) آمده است . ] ; محمّد بن منکدر با شنيدن چنين پاسخى ، عرض کرد : « خدا تو را از رحمت خويش برخوردار سازد ، راست گفتى . من خواستم تو را موعظه کنم ؛ اما شما مرا موعظه کردى . » - ممانعت او از اينكه احاديث و روايات أهل البيت نقل و منتشر شود . . . صنایع سنگ ایران سیستمهای حفاظتی در اصفهان بازار موبایل ایران انواع گوشی موبایل هتل شیراز مشهد دیزاین داخلی منازل رزرو هتل سیلو FRP شرایط فروش تیرماه کتاب استخدامی آزمون نفت بتون پلیمری فروشگاه اینترنتی هنرشاپ خرید موتورcrm250 فروش اقساط سیمکارت ۰۹۱۲ زمین فروشی در رامسر طرح توجیهی معدنی انواع تیر برق موتور جوش الکترونیکی نوین تصاویرشهرک بهارستان شیراز حواله به قبرس اجاره خط تولید ارزان پس از پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم به پيشوايان گمراه ، و داعيان دوزخ با دروغ و بهتان تقرب جستند ، پيشوايان گمراه نيز به اين‌ها ولايت و رياست بخشيدند ، و آنان را حاكم ساختند و بر گُرده مردم سوار نمودند ، و به وسيله اين‌ها به خوردن دنيا مشغول شدند . بس كدا تحت امرك يا اختى الغاليه تحبى شعرك ازرق كدا ولا رصاصى كدا ولا تحبيه بنى كدا ولا زى دى ولا نصبغهولك احمر ويبقى كدا ولا تحبى نريحوكى منه خالص : 36_1_54 [ 1 ] : اختارى والله ما يغلى عليكى اى حاجه انتى بس تؤمرى ههههههههههههههههههههههههههههههه تقبلى تحياتى اختى الغاليه وشرفينا فى اى وقت وهنصبغلك شعرك زى ما تحبى يا شـــــــــــــــــــــــــــــــــابه به شدت بد ! يعني بيشترين و بدترين آسيب رو خوددم مي بينم و روانم : ( - تسنيم ، دختر آسمان جناب دكتر حسيني قزويني : با توجه به اين قضايا ، ديگر برادر عزيزم ابو شوارب كه در برنامه قبل بر خلاف برادر عزيز الحسيني با بياني زيبا سخن گفتند و به اين سبب خ . وشحالي مرا برانگيختند ديگر نگويد : برادران شيعه ما حتى يك روايت صحيح در قضيه هجوم نياورده‌اند . بعد از اين كه سخنان شما را شنيدم مرا حاجتي به آن نيست و ليكن وصيت مي كنم شما را كه با اهل بيت من نيكو سلوك كنيد . دوم - لزوم پيروى و تبعيت از امام است . و آن اينكه امام بايد حتما اعلم و افضل از جميع امت باشد و بالفرض اگر علمش با بعضى مساوى يا از بعضى كمتر باشد نسبت به آنها امام و مقتدا نخواهد بود . در صورت اول ترجيح بلا مرجح و در صورت دوم ترجيح مرجوح خواهد بود . و بنابراين تمام افراد امت بايد از امام متابعت كنند چون در امام علمى است كه در هيچ يك از آنها نيست ، و حضرت ابراهيم بر اين اساس به رپرست خود آزر امر به تبعيت مى كند . گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری درباره امام خمینی ( ره ) ايشان مدرسي علي الظاهر ، بودند و در مسجد سلماس تدريس مي فرمودند ، اما اخلاص ، صفاي باطن و رابطه مع . . . مطبخ حواء - طبخ بنات - اطباق رئيسيه - اكلات جديده - حلويات - معجنات - عصيرات فرمود : و امّا کسانى که معتقد باشند حسین ( علیه السلام ) زنده است و وفات نکرده ، کفر و تکذیب و گمراهى است . وكفايه كده عليكي عشان ده لسه اول يوم ليكي معانا : 36_6_7 : اردو کمپیوٹنگ / اردو کمپیوٹنگ / اپنا تعارف کرائیں / سخن ايشان به صورت يك قياس استثنايى است و ناخود آگاه با منطق ، بر ضد خود منطق برخاسته است و صورت قياس چنين است ، اگر منطق نگهدار فكر از خطا بود ، بايد عالمان به منطق در انديشه و گفتار يكسان باشند ، و چون يكسان نيستند پس معلوم مى شود منطق نگهبان فكر از خطا نيست . ژئومورفولوژي ايران - جغرافياي انساني و طبيعي - دانلود رايگان وي گفت : واقعيت اين است كه سوء استفاده عده ايي كه به راحتي از امكانات بازاري مانند بازار بين المللي در جهت اهداف شخصي استفاده و فضاي آن را تخريب مي كنند ، نبايد منجر به تعطيلي كامل آن شود چرا كه اين بازار سالهاست در همه كشور ها تحت ضوابط و قوانين خاصي فعاليت مي كند . اللهم صل وسلم وبارك على حبيبنا المصطفى صلى الله عليه وسلم تسليما كثيرا شكرا على الموضوع الرائع والمفيد سلام براي مطالعه بيشتر مراجعه فرماييد به : . . . زندگينامه انوشه انصاري . . . رؤياي كودكي انوشه انصاري به واقعيت نزديك مي‌شود . . . انوشه انصاري باعث ايجاد تغييراتي در كپسول فضايي سايوز شد . . . انوشه انصاري به جاي دايسوكه انوموتو راهي فضا خواهد شد . . . انوشه انصاري بهار آينده راهي فضا خواهد شد نكوهش كسى كه براى منصرف ساختن مردم از حقائق و معارف قرآن ، به ترويج ( لهو الحديث ) مى پرداخته است شخصى كه ولايت حضرت امير عليه السلام را دارد ، در صورتى كه گناه كند ، در ابتدا پاكيزه شده و سپس به بهشت مى‌رود ؛ اما اگر ولايت حضرت را نداشته باشد و حتى نيكوكار نيز باشد ، در دنيا پاداش آن را مى‌گيرد و در قيامت عذاب دائم خواهد داشت . يك وقت است ذكـر خـاص بعداز عام است مثل « مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ ( بقره / 98 ) » كه ايـن ذكـر خاص بعداز عام است ، گاهـى ذكر خاص بعد از عام نيست ذكر اعظم اجزاى كل است حالا يا بعد از ذكـر كل يا بـدون ذكـر كل ، مثل ايـن كه زكـريا ـ سلام الله عليه ـ عرض كـرد : « قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ( مريم / 4 ) » به خدا عرض كرد مـن استخوان بدنم نرم و سست شد ، استخوان چون محكم تريـن عضو بدن است اگر نرم و سست شود چيزى از بدن باقى نمى ماند گوشت و ساير اعضا و عضلات هـم ضعيف خواهد شد و اصولا چيز مهم را كه عظيـم مى گويند براى اين كه استخوان دار است از هميـن عظم گرفته شده مطلبى كه استخـوان دار باشد يعنى مايه دار باشد ، شخصى كه مايه دار باشد ، مقامى كه مايه دار باشد از آن به عظيـم ياد مى كنند مى گويند استخوان دار و مايه دار است . هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه هذي هي ضحكتي كاوش‌ها و جستارهايي كه درباره احاديث صورت مي‌گيرد ، بايد بر مبناي اصول و مباني موجود در قرآن و سنت اصيل و ترديدناپذير باشد ، نه آن‌كه بر اساس دست‌مايه‌هاي ذهني جاري در جامعه باشد . در اينجا قصد بررسي روش‌هاي چگونگي برخورد با روايات در ميان نيست ؛ بلكه قصد داريم با بيان مثالي ، چگونگي تفسير ناروا از احاديث مهدويت و سوء استفاده از آن در موضوع مدعيان دروغين را روشن كنيم . وقف و شرايط موقوفه وقف را در لغت با عبارات گوناگون تعريف کرده اند که همه ي آنها داراي قدر جامع و مشترکي هستند . در لسان . . . اونون ايران آدلانديرديغي اؤلكه ، بير نئچه ميللت لي اؤلكه دير . آنجاق آخوندوف ساده جه او ميللت لرين بيريسي نين ميللت چيليگين ياپير ، همده اؤز ميللتي يوخ ، باشقا بير ميللتين ! آخوندوف مدرن ميللت چيليك آنلاييشيندان اوزاق اولان قومي ميللت چيليك ياپماقدادير . هر زامان دوشمن آراييشيندا . و بر هر یک از ریگ های سمت چپ ده بار بخواند جز آخری که بر او شش بار بخواند مثل صلوات . حق اصلح السياره ليه انت جالس على النت تحيات الوحيد Some one قال ان الشخص ده ميستحقش حبك ليه من الأساس و ان ده يعتبر سوء اختيااار روشه كان ليها وجهتين نظر فى الموضوع و انه ممكن يكون فاض بيه من كتر ما بيسمع ليك و مشاكلك وخاسس انك انانى ومبتهتمش بيه والتانيه انه يكون خلاص عرف انه ملكك و عنده حب التملك و عرف انك بتحبه اكتر من نفسه فيعذبك بالحب ده . على العموم المناقشه مستمرة واستنوا قريب جدااا ان شاء الله الرأى التجميعى لكل الاعضاء اللى تكرمت و شاركت و الحوار مفتوووح مين اخر واحد عرفته في المنتدى ؟ مش فاهم نوع المعرفة لكنى دعنى اجيب بعدة مفاهيم اخر من عرفته فى جانب الالتزام الامير الحائر ( حين اتم حفظ القران ) اخر من هنأته بالتسجيل فى المنتدى ( الشاعرة ) ام رانيه التونسية ) اخر من هناته بالزواج عفاف اخر من باركت له بمولود سيرجو اخر من عزيته كنوز فى وفاة والدها رحمه الله تو روياهام يا من اونجام يا تو هميشه اينجايي بهبود بخشى مهارتهاى اجتماعى كود كان ( ارزيابى و آموزش ) باور بفرمايين English درس دادن سرف English بلد بودن نيست ! حالا كاش خطش وقتى رو تخته مينوشت خانا بود . . by د پښتون زوی in کورنی خبرونه , افغانستان الله يار الله يار كا تعلق منڈى بهاؤالدين سے هے ـ اللّه يار بهائى تارڑ بلوچ هيں پاكستان ميں ذمينداره اور دوكان دارى كرتے تهے ـ اس وقت فرانس ميں رهائش پذير هيں ـ فرانس ميں الله يار بهائى رنگ كا كام كرتے هيں ـ پٹوار كے سسٹم كے متعلق يه كسى بهى پٹوارى جتنا جانتے هيں ـ زمينوں كے معاملات ميں هم دوست ان سے هى مشوره كرتے هيں ـ عام طور پر كم گو الله يار پرهے پنچائت كے معاملات ميں شرارتى ادمى كى انتشار پهلانے والى بات كوپكڑے اور اس كا جواب دينے ميں ماهر هيں ـ اللّه يار تارڑ احمد فراز بوبى آپنے حلقے ميں بوبى بوبى هى كے نام سے پهچانا جاتا هےـ اس كے بهت كم دوستوں كو اس كے اصلى نام احمدفراز كا پته هے ينگ مين اور ويلڈريس بوبى آپ كو شام كے وقت ويمبلے والوں كى گلى ميں لاهور ريسٹورينٹ كے پاس سلطان يا طارق كے ساتهـ پهرتا هوا ملے گا ـ جين پر ليدر كى جيكٹ اور بالوں كو جل لگائے ـ بوبى يهاں فرانس ميں بجلى كا كام كرتا هے اختراختر كا تعلق گجرات كے ايك قصبے ڈنگه ( اصل لفظ هے دين گاه ) سے هے ان دنوں يهاں فرانس ميں اپنے بڑے بهائى افضل كے ساتهـ رهائش پذير هے پاكستان ميں لكڑى كے كام كا كاريگر تها مگر فرانس ميں بجلى كا كام كر رها هے ـ العراقي ، آقا ضياء الدين ( متوفاي 1361هـ ) تعليقة على العروة ، ص 215 ، تحقيق و ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ـ قم المشرفة ، الطبعة الأولى 1410 ابو عبدالله محمد بن بطوطه يكى از علماء اهل سنت است و در ششصد سال پيش از اين زمان زندگی می‌کرده است . وی در سفرنامه خود كه معروفست برحله ابن بطوطه روایت وُرود خود از مكه معظمه به نجف اشرف را ذكر كرده است . وی می‌نویسد اهل اين شهر تمامى رافضى ( شیعه ) هستند و از براى اين روضه مباركه كراماتى ظاهر شده از جمله آن كه در شب بيست و هفتم ماه رجب كه نام آن شب نزد اهل آنجا لَيْلَةُ الْمَحْيا است از عراقين و خراسان و بلادِ فارس و رُوم هر شَل و مفلوج و زمين‌گيرى كه هست را به حرم می‌آورند که تعداد آنها قريب سى چهل نفر است . اين مبتلايان را پس از نماز عشاء مى‌آورند را کنار ضريح مقدّس و مردم جمع مى‌شوند و منتظرند که خوب شدن و برخاستن آنها را ببینند . اين جماعت مردم بعضى نماز مى‌خوانند و بعضى ذكر مى‌گويند و بعضى قرآن تلاوت مى‌كنند و بعضى تماشاى روضه مى‌كنند تا آن كه نصف يا دو ثلث بگذرد . از شب آن وقت جميع اين مبتلايان و زمين گيران كه قادر به حركت و برخاستن نبودند برمی‌خیزند در حالي كه صحيح و تندرست مى‌باشند و بیماری در آنها وجود ندارد و مى‌گويند " لا اِلهَ اِلا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ عَلَىُّ وَلىُّاللّهِ و اين امريست مشهور است . عنيفه امان در عين حال تاكيد كرد كه كشورش اعتراض رسمي خود را به اين اقدام اسراييل به شوراي امنيت و سازمان ملل خواهد فرستاده است . 10_ حضرت عيسي ( ع ) كى شخصيت اس سے بہت بلند ہے كہ وہ اپنے اور اپنى والدہ حضرت مريم ( ع ) كے بارے ميں بے بنياد قسم كے دعوے كريں_ 2011 - يىللىق ئالاھىدە ئورۇن ئىمتىھان نەتىجىسىنى سۈرۈشتۈش فرمان ، گاز و دنده پلي استيشن 2 قيمت 23000 تومان من عاشقانه ترين نغمه هاي يک عاشق را از براي معشوقم با تمام عشق خود سر خواهم داد اميدوارم چشمهاي قشنگت خواه از پشت شيشه هاي عينك آفتابي و خواه بدون اون هميشه نظاره گر زيباييهاي زندگي باشند و هيچوقت و هيچ كجا زشتيها و پليدي ها رو نبينند . اذا اعجبك الموضوع و اردت نشره في المنتديات الاخرى فاستخدمي هذا الرابط : طوط طوط طوط طوط طوط طوط http : / / forum . hawahome . com / t296149 . html د اوبو او بريښنا وزير محمد اسماعيل وايي ، چي په کجکي ولسوالۍ کي د بريښنا د توليد د وهم توربين د ايښولو چاري د امنيتي ستونزو له کبله ځنډيدلي . خو وايي چي ډير ژر به د گرشک ولسوالۍ د بريښنا د فابريکې د ترميم کار پيل سي . » منتديات ازياء خاصه بنات للبنات نسائيه و فساتين للفساتين و الاطفال و التسريحات و المكياج و العروسه منك يجري علي الولاء ثواب بك ينفي عن الموالي عقاب نمونه سوالات اخلاق اسلامی علوم پایه , اخلاق اسلامی مفاهیم و مبانی , نمونه سوالات اخلاق اسلامی 90 , نمونه سوالات نیمسال اول 89 - 90 اخلاق اسلامی , دانلود سوالات اخلاق اسلامی نیمسال اول 89 - 90دانلود نمونه سوالات اخلاق اسلامی علوم پایه [ خواندن ادامه مطلب . . . ] ارسال شده در : نمونه سوال کارشناسی , نمونه سوالات تگ شده با : اخلاق اسلامی , اخلاق اسلامی 89 - 90 , اخلاق اسلامی پیام نور , دانلود نمونه سوالات اخلاق اسلامی , نمونه سوالات اخلاق اسلامی , نمونه سوالات اخلاق اسلامی علوم پایه » تهنئه خاصه للاشراف الكرام ال جمعان بهذا المنتدى المبارك الهاشمي : و آخرين نكته‌اي كه مي‌خواهم بيان كنم اين كه چه بسا همين مباحث ما باعث مي‌شود تا بسياري از برادران ما كه به مشاركت در مجالس عزاداري در سال قبل دعوت شده‌اند وقتي برنامه ما را مي‌بينند سؤال مي‌كنند : آيا اقامه عزا براي [ حضرت ] زهراء [ سلام الله عليها ] جايز است ؟ و اين كه آن حضرت پهلويش شكسته باشد و جنينش سقط شده باشد هيچ ‌كس قائل به آن نشده است . از خودتان سؤال كنيد , با عقل خود روي اين موضوع فكر كنيد . فى صحيفه ادريس عليه السلام : طوبى لقوم عبدونى حبا و اتخذونى إ لها و ربا سهروا الليل و دأ 20 ـ سمو المعنى ، ص 152 و 153 : نقل از عقد اللآل فى مناقب الآل . ترجمه جلد 11 بحار الانوار زندگانى امام سجاد ع و امام باقر ( علیه السلام ) علامه مجلسى ( 1037 ـ 1110ق ) , ترجمه موسى خسروى , تهران , انتشارات اسلاميه , 1396ق , وزيرى , 267ص . حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام ) فضل اللّه كمپانى ( م1414ق ) , تهران , انتشارات مفيد , 1362 . حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام ) عبدالامير فولادزاده , تهران , انتشارات اعلمى , 1359 , وزيرى , 40ص ( مصوّر , ويژه نوجوانان ) . موووووووووووووووورا نورت جميلة اوووووى الكلمات ذوقك دايما فى العالى سلمت يداك خالص تحياتى وودى اختك منــــــى عمر و مرگ ، اين هر دو ، با حق خوش بُوَد حقوق مدنی ۳ - نمونه سوال ۴ - دانلود ( 3 ) " و جِئنا بك شهيداً على هولاء و نَزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلِّ شى ء " ( تو را بر اينان گواه آورديم و بر تو كتاب فرو فرستاديم كه بيان و توضيح همه چيز است ) . در عين حال برخي نمايندگان مجلس بر افزايش حداقل 14درصدي حقوق كارمندان دولت در سال جاري تاكيد كرده اند . 6_اسمش « سیما » بوده است ، زیرا دو سال 24 ماه است که با 6 ماه جمعاً سی ماه یا « سیما » می شود شرکت سازنده همان illusion softworks سابق هست که نام شرکت به 2K Czech تغییر کرده و به یکی از زیر مجموعه های کمپانی بزرگ 2K تبدیل شده است ، نسخه دوم یک عنوان کاملا نسل جدید است که برای پلتفورمهای PC , PS3 , Xbox 360 در سال 2009 عرضه می . . . وقف : سرمان سيف‌الدين طاهر ، سال 1351 هجري قمري ۲۶ . سید بن طاووس ، مصباح الزائر ، قم ، مؤسسه آل البیت ، چاپ اول ، ۱۴۱۷ ه ق ، صص ۲۴۵ - ۲۴۹ ؛ بحار الانوار ، ج ۹۸ ، صص ۲۲۲ - ۲۲۷ . از روايتى كه در صحيح بخارى آمده است فهميده مى‌شود كه : كسانى كه به ابوبكر زكات نمى دادند ، مرتد نشده بودند و شهادتين را مى‌گفتند و نماز و زكات و ساير تكاليف اسلامى را نيز قبول داشتند ؛ اما از دادن زكات به ابو بكر اجتناب مى‌كردند ؛ پس با اينكه فقط مخالف ابوبكر بودند و شريعت اسلامى را قبول داشتند ، ابو بكر با آنها جنگيد ، حتى در ابتدا عمر هم در اين مورد به ابو بكر اعتراض كرد : نوووورت الكرسي يا احمد . . . ويا رب يكون اسبوع ممتع لك ولنا جميعا انا حبيت اسلم وارحب . . . ولكن راجعتلك بأسئله حلوووه . . ابقى في انتظاري وهاد كاسة عصير للترويق بس . . . " هدوء ما قبل العاصفه " * * * و استيقظت على اول ضوء للشمس يداعب وجهى و نظرت حولى و كانت السماء غير السماء فى المساء و لكن ذهنى كان مشغولا بمشهد الامس و كأنه حفر فى عقلى الثلاثة نجوم المتوازيات و فوقهما نجمان و تحتهما نجمان , و لكن حرارة الشمس التى اخذت تشتد لحظة بعد اخر كانت بمثابة المنبة الذى انطلق ليعلن انتهاء الرحلة الى الصحراء و لملمت اشياء و رجعت و ذهنى لم يفارقة مشهد النجوم الثلاثة و منذ لحظة و صولى و بدأت ابحث و ابحث عن هؤلاء النجوم بالمكتبات و قرأت مئات الكتب القديمة و الحديثة و بحثت على مر الحضارات و العصور و الازمان الى ان انهكنى البحث , و لكن النتيجة كانت رائعة و تستحق كل هذا البحث . انا مش هحكى عن اليوم لانه كله تقريبا زى مقال عمار وائل اسمحولى اكلم عن الناس دى اللى قابلتها لانى مش قادره بجد اخبى اعجابى وحبى ليهم . ئوبامانىڭ زۇڭتۇڭ سايلىمى ئۈچۈن يىغقان پۇلى 86 مىليون ئامېرىكا دوللىرىغا يېتىپتۇ 10_كفار ہميشہ اپنے درميان آپ ( ص ) كے حوالے سے شك وشبہ ڈالتے رہتے تھے كہ اس طرح كوئي بھى آپ ( ص ) كى طرف مائل نہ ہوسكے_ عرب كے مشہور پہلوان كے مارے جانے سے لشكر احزاب اور ان كى آرزوئوں پر ضرب كارى لگى ان كے حوصلے پست اور دل انتہائي كمزور ہوگئے اس ضرب نے ان كى فتح كى آرزوو ں پر پانى پھيرديا اسى بناء پر آنحضرت ( ص ) نے اس كاميابى كے بارے ميں حضرت على عليہ السلام سے ارشاد فرمايا : فرینڈ کے ذریعے کی گئی مزید پوسٹس تلاش کریں 1 - صحيفه سجاديه ، ص 282 ، فيض الاسلام روزه ، درمان بيماريهاى روح و جسم صفحه 6 . كيونكہ پہلے لوگ صحابہ كرام سے دريافت كيا كرتے تھے حالانكہ ان ميں افضل اور اكابر صحابہ بھى موجود تھے ، اور ان سے سوال كرنا بھى ممكن تھا . * * و ادى جزاء اللى مايسمعش كلمة بابا يقولها ) ) : بسم الله الرحمن الرحيم و الصلاة و السلام علي اشرف الخلق و المرسلين سيدنا محمد صلي الله عليه و علي اله اجمعين القصة ديه سمعتها من واحد كبير والله قصة جميله بس , , قصة دينية عشان كده محبتش احطها في قسم الروايات و الصور و القصة ديه ديمة بس مظنش ان كتير منكو سمعها نبتدي و يا ريت تقروها للاخر فى زمن من الازمنه كان فيه نور و هداية الأسلام كان فيه حاجه اسمها ادب و اخلاق كرم و حب الغير ( الايثار ) مكنش فيها سرقات رغم الجوع و مكنش فيه فقير لان الناس متاخي متحابه يا ريت داه موجود دلوقتي كان فيه 3 اخوة ابوهم و امهم ميتين اي انهم يتامي المهم بما ان ساعتها اعداء الاسلام كانوا كتير فالشباب دول حبوا ينضموا للجيش بس كان فيه راجل كبير مش عجوز بس هما كانوا بيعتبروه زي ابوهم و كانت في زيارات مستمرة بنهم و الراجل داه قبل ما الشباب يروحوا يجهزوا نفسهم للحرب راحولوا و طلبوا منه انوا يخلي باله من اختهم يجبلها الاكل كل يوم و يدافع عنها و يحافظ عليه استمرت الحرب اكتر من شهر و الراجل كل يوم يخبط عل البنت تقوم هي فتحه حته صغيره جدا من الباب و تاخد طبق الاكل بس ايه الي حصل للراجل الشيطان و اعوذ بالله منه قعد يوسوس و يوسوس و في النهاية الراجل اقتنع و راح في يوم للبنت قلها خدي طبق الاكل و هي المفروض تديلو الطبق اللي جبهولها امبارح فعقبال ما البنت دخلت تجيبلو الطبق هو دخل البيت و تهجم عليها و و حجات كدا و مش لازم اقول يعني زنا و العياذ بالله المهم الراجل روح بيته و الشيطان قعد يوسوس يوسوس و قال للراجل : لما اخوتها يجوا هتقلهم البنت و تعترف عليك اقتلها لحسن تموت اتغدي بيها قبل ما اخوتها يتعشو بيك و فعلا الراجل سمع كلام الشيطان فالحرب انتهت و رجع اخوتها من الحرب الراجل قلهم اختكوا اختفت و انا معرفش هي فين المهم الاخين دورو عليها ملقوهاش عشان الراجل قتلها و دفنهها المهم الاخين و هما نايمين الشيطان خلاهم يحلمو بالمكان لي ادفنت فيه اختهم و هو المكان الحقيقي فعلا المهم الاخين اتفزعو و صحيو من النوم و فعلا راحوا للمكان الي ادفنت فيه اختهم قامو حفرو حفروا احد ملقوها مدفونة المه جريو علي البيت و جابو السيوف بتاعتهم عشان ينتقموا بس الشطان قبل ما يوريهم فين مكان الجثة كمان و راهم ايه الي حصل معها مع الراجل و ازاي اتقتلت قام جه الشطان و جري علي الراجل بس كان علي هيئة انسان و في الاوقات ديه فعلا كانت الشيطان يروحو للناس و كدا علي شكل بشر بس وقت ما يعجبهم المهم راح للراجل و قالو فالراج قالو انقذني ساعدني قام الشيطان قالوا : لو عايزني اسعدك اسجدلي . . . اسجدلي . . . اسجدلي قام الراجل لقي باب البيت بترزع قام سجد للشيطان و في نفس الوقت دخل عليه اخوات البنت قتلو اي انو مات كافر و مشرك بالله تعالو نعد اخطائه و نشوفا هينة و الا فظيعه زنا : من الكبائر قتل : من الكبائر واخيرا السجود لغير الله : و ديه اعظم الكبائر شفتو ازاي ان الموضوع مش هين ازاي فخلي بالك و خلي بالك انتي كمان انتو عرضة للخطر داه متخليش حد يغويك و في النهايه هقول الحمد لله علي نعمة العقل و الاسلام اللهم صلي و سلم علي رسول الله اللهم صلي و سلم علي رسول الله اللهم صلي و سلم علي رسول الله اللهم صلي و سلم علي رسول الله اللهم صلي و سلم علي رسول الله سبحان الله و بحمده سبحان الله العظيم سبحان الله و بحمده سبحان الله العظيم سبحان الله و بحمده سبحان الله العظيم سبحان الله و بحمده سبحان الله العظيم سبحان الله و بحمده سبحان الله العظيم سبحان الله و بحمده سبحان الله العظيم سبحان الله و بحمده سبحان الله العظيم انا فعلا تعبان في الموضوع داه والله ارجو منكوا حتي و لو رد و اللي عايز ينقل الموضوع يا ريت عشان ناس كتير تتعلم و تفهم و تتيقظ للي احنا داخلين عليه افظع و افظع منقول در كلمات مولا در نهج البلاغه جزء كلماتى كه حضرت در فاصله ضربت خوردن و شهادت يعنى در آن فاصله حدود چهل و پنج ساعت آخر زندگى فرموده اند ، يكى اين دو جمله است كه تعبير خيلى عجيبى است . مى فرمايد : « غدا تعرفوننى و يكشف لكم سرائرى » ( 1 ) فردا مرا خواهيد شناخت ، يعنى امروز مرا نشناخته ايد ، زمان من مرا نشناخت ، آينده مرا خواهد شناخت « و يكشف لكم سرائرى » ( سرائر يعنى سريره ها ، امور مخفى ، امورى كه در اين زمان چشمها نمى تواند آنها را ببيند ، مثل گنجى كه در زير زمين باشد ) مخفيات وجود من فردا براى شما كشف خواهد شد ، و همين طور هم شد . على را مردم ، بعد از زمان خودش بيشتر از زمان خودش شناختند . على را در زمان خودش چه كسى شناخت ؟ يك عده بسيار معدود . شايد تعداد آنهايى كه على را در زمان خودش واقعا مى شناختند ، از عدد انگشتان دو دست هم تجاوز نمى كرد . عاشق عاشق شدن باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش به مهرباني مهر بورز با اشتي اشتي کن و از جدايي جدا باش / مشركين كى توقعات 17 ; مشركين كے شبھات كا جواب 7 ; مشركين كا شك 6 « پدرم نيمه هاى شب خدا را با سوز و گداز مى خواند : بارالها ! خواندى ، كوتاهى كردم ، رماندى سرباز زدم ، ببين ، اينك منم ، بنده تو ، سرافكنده به درگاهت و هيچ عذر موجّهى ندارم » . 1 - امام محمد غزالي رحمته الله عليه كه علم ايشان بر هيچ يك از فرق اسلامي پوشيده نيست . ايشان را از نظر علمي از بزرگترين و سرشناس ترين عالمان تاريخ اسلام هستند و به عنوان يك صوفي واقعي در جاي جاي تأليفاتشان قائل به توسل اند . ايشان در يكي از رساله هاي خويش بابي جدا در مورد توسل دارند و با دلايل شرعي توسل را جايز دانسته اند . حبيبتى ضد التيـــار الله عليكى بجد . وبصراحة كل الواجب اللى مكتوب فى الاجندة واجب غلط ومش صح . حتى لو كان فى ناسس حوالينا بتعمل كده . احنا عمرنا ما هنكون كده . بس انا بسقفلك يا تلميذة يا فاشلة . عشان فشلك فى الاجب ده . دليل على تفوقك فى عكسها . الله عليكى . بجد انا بموت فيكى تحيــــــاتى لضد التيار مشكورة اميرة النجوم ع التوقيع دلــع وكلي ولـــع تحقيقي پيرامون شخصيت خضر نبي ( ع ) و نقش او در دولت امام زمان ( ع ) ' ' اور خدا نے ايك بابركت وجود قرار ديا ہے ، خواہ ميں كہيں بھى ہوں ، ميرا وجود بندوں كے لئے ہر لحاظ سے مفيد ہے ' ' _ گوشت چھوڑ كر صرف سبزياں كھانے كا حكم . کتاب فلسفه دين 2 ( ايمان و عقل ) اثر مايكل پترسون ، بروس رايشنباخ مترجم حسين كياني با قیمت 14000 ریال در سایت چیترا عرضه می گردد . ماه محرم1342 که مصادف با خرداد بود فرا رسيد او از اين فرصت نهايت استفاده را برد تا قاعده نفي ضرر را اعلام نموده و براي نجاه العباد تعليقي بر وسيله النجاه بزند . درعصر عاشورا 13 خرداد 42 چون تقيه را براي محو دين حرام مي دانست رساله درباب تقيه را کنار گذاشته بر منبر فيضيه تکبير نماز سر داد اما کساني که آداب نماز را نمي دانستند در شامگاه 14 خرداد او را دستگير کردند تا موجب الخلل في الصلاه شود . ولي خميني " سر الصلاه " را مي دانست و در اين راه آماده بود تا به لقاء الله برسد . صبح آن روز مردم ايران با روحي سرشار از " الطهاره " پا در ره عشق گذاشتند وبا فرياد يا مرگ يا خميني خواستار آزادي او شدند . خميني که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس " پيروز ميدان بود در مقابل دژخيمان شرح بر حديث راس الجالوت مي زند . ورژيم مجبور مي شود در 18 فروردين 43 او را آزاد کند . او چون " مصباح الهدايه الي الخلافه و ولايه " را فهميده بود براي تشکيل حکومت اسلامي و تعيين فجر پيروزي ولايت فقيه را مي نويسد . در 4 آبان 43 عليه لايحه کاپيتولاسيون حديث جنود عقل وجهل را زمزمه مي کند وفرياد مي زند کساني که چهل حديث را نخوانده اند مصباح الانس شده اند . اي سران اسلام به داد اسلام برسيد . بايد دعاي سحر را خواند تا محرم راز شد . سحرگاه 13 آبان 43 کماندوهاي رژيم او را دستگير کرده به ترکيه تبعيد نمودند اما او در راه طلب واراده تعليقي بر عروه الوثقي زد وچون فوايد الرضويه را مي دانست به نوشتن تحرير الوسيله اقدام نمود . در 13 مهر 44 او را به عراق تبعيد نمودند . خميني چون اصول سياست وديانت را مي دانست و " مناهج الوصول الي علم الاصول " را فرا گرفته بود . در راه اجراي تعادل وتراجيح و استصحاب تعليق بر کفايه را " انوار الهدايه " ناميد . او هم تفسير سوره حمد مي گفت وهم حاشيه براسفار مي زد . به خاطر همين شهادت سيد مصطفي را از الطاف خفيه الهي ناميد . خميني در 14 مهر 54 وارد پاريس شده وآماده مي شود تا صحيقه نور خود را براي آنان که اسماعيل خود را در مناسک حج ابراهيمي 19 دي 56 و17 شهريور 57 به قربانگاه فرستاند به ارمغان بياورد . 12 بهمن 57 فرا مي رسد ملت ايران با استفتائات خميني که چون توضيح المسائل بود در باب البيع دنيا وآخرت جلوه هاي رحماني را با چشم خود مشاهده نمودند ودر 22 بهمن 57 سرود فجر سر دادند . تا 14 خرداد 68 تقريرات دروس امام خميني ملت ايران را در ميادين مهمي همچون دفاع مقدس پيروز ميدان نمود وپس از آن در وصيت نامه سياسي الهي خود " مکاسب محرمه " حکومت را معرفي نمود تا حديث بيداري شود و موجب حضور ملت در تمام صحنه ها باشد . ساعت مخفي LED با مارک puma و adidas براي خانم ها و آقايان شيک پوش عزيز آن كه بي خبر به ناگهان رود سفر قال علي - رضي الله عنه - : « لم يكن صلى الله عليه وسلم يحجبه عن القرآن شيء ليس الجنابة » . ( أبوداود ) عباس بى وفا تو نبودى کنون چه شد * * * نوشى تو آب مانده حسینت در انتظار - مورد ۹ و ۱۲ ليست پست قبلي ام عملي شد . . . براي مورد ۹ از سماجت خودم تشكر مي كنم و براي مورد ۱۲ هم دست نگين و آئورليانو درد نكنه ( نوٹ ؛ اختصار اور ضرورت کے تحت مراقبات کی نیت صرف فارسی میں درج کی جارہی ہے ) بعد از مدت ها قرار است تعميرات اداره تئاتر شروع شود . داود فتحعلى بيگى با اعلام اين خبر گفت : اگر زمان اين تعميرات به طول انجامد در تمرينات گروه هاى تئاترى مشكل ايجاد خواهد شد . { . . . اللهم انصر اخواننا المسلمين في كل مكان 4 - مسلم ، ابو داوود ، ابن ماجه ، طبرانى كه از بزرگان اهل سنت هستند از ام سلمه نقل كرده‌اند كه گويد : " رسول گرامى اسلام ( صلی الله عليه و آله وسلم ) فرمودند : المهدى من عترتى من ولد فاطمه " : مهدى از خاندان من است و او از فرزندان دخترم فاطمه خواهد بود ( صواعق : صفحه163 ابن ماجه ج 2 صفحه 1368 ) . برای حصول مطالب و برگشت غایب به عدد اسم خودتون و با حضور قلب آیه ۵ سوره الضحی بعضي از افرادي كه جادوگري بلد هستند ، از آينده خبر مي‌دهند ، مدعيان نبوت ، علم غيب داشتند . ئوباما : لىۋىيە كىرىزىسىنى شەرتلىك سۆھبەت ئارقىلىق ھەل قىلىشنى قوللايمەن بسم رب الشهدا کارهایم را هر چند ناقابل است ؛ پیشکش مولای غریبم امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) می کنم . . . اللهم عجل لولیک الفرج امانت را سالم تحویل صاحبش دادن ، خواه آن که صاحبش آدم خوبى باشد یا فاجر . كيونكہ اميد ہى تو ايك ايسى چيز ہے جو بندے اميد والے كام پر عمل پيرا ہونے كى سعى وجدوجھد پيدا كرتى ہے ، اور نا اميدى تو پيچھے رہنے اور سستى و كاہلى پيدا كرتى ہے ، اور بندوں كے ليے اميد كے ليے سب سے بہتر تو اللہ كا افضل و كرم اور ا سكا احسان ، اور اس كى رحمت ہے جس كى اميد ركھى جائے . ما هم با روزنامه افتاديم به جون كف كلاس و مي سابيديم . بعد صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق ( ع ) ، مظفر ص 286 - 300 آن كسي كه باب حسين بوده ، خداوند خود او را باب است كه به گاه بسته بودن بر آن اميد باز شدن است بازگشت همه به سوي اوست واقف : خالق‌ زادگان . والله غالب على امره ولكن اكثر الناس لا يعلمون من فراموش نمي‌كنم كه چند روز پيش در يكي از اين ماهواره‌ها ، يك نفر اين حديث را خواند : رئيس جمهور عزيزمون هم كه توي مراسم افتتاح بزرگترين كارخانه آلومينيوم كشور گفتن ما به زودي به عنوان بزرگترين قدرت جهاني و منطقه معرفي مي شويم . . . ديگه چي مي خواين . . باز هي غر بزنين و دنبال اين بچه سوسولهاي سبز راه بيفتين . . . . السلام عليكم فى ياجماعة وحده هبطت علينا بطيارتها من السما وعامله زياره للمنتدى وان شاء الله هتحتل المنتدى معانا عاوزاكم ترحبوا بيها بقى ترحيب جامد حار سخن بارد كله مع بعضه هههههههههههه اوكى میدونم . بهتون حق میدم ! حق دارین . . . . . ! چیکار میشه کرد . زندگیه دیگه . . . . . درس . خ . نه داری . ب . چ . ه داری . ش . و . ه . ر داری و و و و و همه ی اینا دست به دست هم میدن که من نمیتونم بیام و براتون . . . . . خدا ، هميشه خداست ما هميشه بنده نيستيم ! مي داني كه چه مي گويم ؟ بندگي آداب مي خواهد فكر كن آخرين باري كه بنده بودي چه وقت بود ؟ ! آسان نيست به ياد آوردنش ! « لم یبق الحسین بعد ابى الفضل الا هیکلا شاخصا معرى عن لوازم الحیاه ; از امام حسین بعد از [ مرگ ] ابى الفضل جز هیکلى [ و مشتى استخوان ] خالى از لوازم حیات و زندگى باقى نماند . » ( ۲۶ ) افلام هنديه جديده - افلام هنديه مترجمه - تحميل movies hindi النجوم أمان لأهل السماء ، فإذ أذهبت أتاها ما يوعدون و أنا أمان لأصحابي ما كنت ، فإذا ذهبت أتاهم ما يوعدون و أهل بيتي أمان لأمتي ، فإذا ذهب أهل بيتي أتاهم ما يوعدون . تو اين روياي سر دم گم . خداحافظ گل گندم رواق ها گنبد خانه حرم حضرت عباس ( ع ) را چهار رواق دربرگرفته كه سقف و ديوارهاي هر يك از داخل با كاشي و آينه كاري تزيين شده است . اين رواق عبارتند از : شايد اولين تجربه حضور عباس در صحنه سياسى ، شركت او در جنگ جمل بوده است ؛ اما از تلاشهاى او در اين جنگ ، اسناد چندان معتبرى در دست نيست . احتمال آن مى رود كه كم سن و سال بودن اين نوجوان تلاشگر ، سبب شده تا فعاليتهاى او از حافظه تاريخ پاك شود ؛ اما حضور پررنگ او در جنگ صفين ، برگ زرينى بر كتاب نام آورى او افزوده است . در اين مجال به بررسى گوشه هايى از اخبار اين جنگ پرداخته مى شود . - تو به عنوان خبرنگار حق نداري اقدام نمادين يک دولتمرد رو زير سئوال ببري ! تو خبر نداري کلنگ زني نمادين ، روبان بريدن نمادين ، قيچي زدن نمادين ، داد و بيداد نمادين ، عذرخواهي نمادين ، لبخند نمادين و . . . چقدر در عرصه ديپلماسي مهمه . من خودم دارم دکترا مي گيرم سوادشو دارم ، تو چه مي دوني ماست سفيده يا سياه ؟ ! اصلا " ميان کاله مال گرگاني ها ، آيا اون ها مثل ما اقدام نمادين دارند ؟ نه ندارند ديگه بچه ! ليه بس ؟ ؟ الحياه فعلا حلوه ان شاء الله مش هيحصل حاجه ولو لاقدر الله حصل ده رقم تليفونى 0000000000 اتصل بيا وانا اروح بنفسى اجيب المدام من عند والدها اهو ثواب برضه ويابخت اللى يصالح اتنين ف الحلال تخخخخخخخخخخخ [ / quote ] اطمئنى يا روو الاجابات عدت على خير و المدام استوعبت الموضوع و فهمتها انه كان لعب عيال و فترة مراهقة و حاجات عيال و الله العظيم ما حبيت حد الا انتى و الحمد لله تفهمت الموضوع خلاص كده ليكى عندى ابداع فى فرحك باذن الله ايه هو الله اعلم حسب ما يجينى الإلهام « بیهقى » احادیث متعدد دیگرى نیز در زمینه چگونگى صلوات بر پیامبر اكرم ( ص ) به طور مطلق یا درنماز آورده مخصوصا در حدیثى از « كعب بن عجره » از پیغمبر اكرم ( ص ) نقل مى كند كه : انه كان یقول فى الصلوة : اللهم صل على محمد و آل محمد كما صلیت على ابراهیم و آل ابراهیم و بارك على محمد و آل محمد كما باركت على ابراهیم و آل ابراهیم انك حمید مجید : پیامبر ( ص ) در نماز خود چنین مى فرمود : اللهم صل على محمد وآل محمد كما صلیت . . . ( 551 ) يه روز سرد_پاييزيه ، از اون روزايي كه خاكستري نيستم ، گوشي پر از آهنگه و من چند ساعتي بيكارم ، ساعت 3 بايد جايي باشم و الان خيلي زوده ، تصميم مي گيرم پياده برم . مسيرش رو دوست دارم ، بچگي و نوجواني اينجا و توي اين كوچه‌ها گذشته ، راههايي رو بلدم كه فقط مال خودم بودن و دوستام و الان هم ظاهرا اين وضع تغييري نكرده : ) ) ) ) از جلوي دبستانم رد مي‌شم ، چراغهاي كلاس ها روشنن و من به اين فكر مي كنم كه دلنشين‌ترين خاطره‌م از ابتدايي مال زمانيه كه بعد از ظهري بودم و هوا هم ابري و بنده دستم رو زده بودم زير چونه و فكر مي كردم كه اين روز رو يادم مي مونه يا نه به خيابون اصلي كه مي رسم ياد_دوست_محترم ميفتم ، مي‌دونم برگشته ، خب بلاخره بايد ياد بگيرم بازي كردن_اين نقش رو ، شماره‌ش رو مي گيرم ، فكر مي كنم با توجه به اينكه خيلي وقته منو نديده استقبال هم مي كنه ! بر مي داره " به‌به . . " از لحن طلبكارانش خوشم نمياد ولي چيزي نمي گم و به روي خودم هم نميارم ، بهش مي گم كه عصر مي خوام برم سينما ، مي پرسه با كي ؟ مي گم با دوستم مي پرسه چه فيلمي ؟ دوست ندارم به كسي جواب پس بدم ! ولي بازم به روي مبارك نميارم . مي‌گم فلان فيلم ! سريع مي گه چرا اون ؟ خب حداقل برو يه فيلم درست حسابي ! به جاي اينكه بگم دوست دارم اين فيلمو مي گم خب بقيه رو رفتم اين يكي مونده ميگه كه خبر مي ده و بعد هم تمام ! و نيز او مى گويد : حسين به كلّ وجود و تمام هستيش از دنيا رو گردانده بود29 . سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما و واسى الرجال الصالحين بنفسه و فارق مثبورا و خالف مجرما امام حسين عليه السلام مى فرمايد : موت فى عز خير مت حياه فى ذل ؛ ( 5 ) مردن در سايه عزت بهتر است از زندگى با ذلت خواهم رفت . مرگ براى انسان جوانمرد ننگ نيست ، اگر در راه حق جهاد كند و در حالى كه مسلم است كوشش به خرج بدهد ( نيتش حق باشد و در حالى كه مسلم است مجاهده و جهاد كند ) و با مردان صالح ، مواسات و همگامى و همدردى نمايد ، و بر عكس ، راه خودش را از مردم بد بخت هلاك شده و مجرم گناهكار جدا كند . فان عشت لم اندم و ان مت لم الم كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما ( 2 ) شكراً يا دوري على الصور . . العفو يا سنيورة أنا قلت لازم أرعبكم معايا ونتخيل سوا لو دة جه على شواطئنا فى مصر فى موسم الصيف كان ممكن إيه حصل : 2010_ ( 19 ) : فرمود : هیچ چیزى و عملى همانند نماز ، بینى شیطان را به خاک ذلّت نمى مالد و او را ذلیل نمى کند . اس كے علاوہ ' ' بنى قريظہ ' ' نے رسول خد ا ( ص ) سے جو عہد وپيمان كيا تھا اس ميں وہ اس شرط كے پابند تھے كہ وہ ہرگز رسول ( ص ) اور صحابہ رسول ( ص ) كے خلاف كوئي اقدام نہ كريں گے نيز ہاتھ اور زبان سے آنحضرت ( ص ) كو كوئي اےذا و تكليف نہيں پہنچائيں گے اور اگر وہ ان شرائط كى خلاف ورزى كريں گے تو رسول خدا ( ص ) كيلئے ان كا خون بہانا ' ان كے مال كو ضبط كرنااور ان كى عورتوں نيز بچوں كو اسير كرنا مباح ہوگا ( 12 ) اس بنا پر سعد نے جو حكم جارى كيا وہ اس عہد و پيمان كى بنياد پر تھا جو بنى قريظہ كرچكے تھے_ امكان توسعه و گسترش سايت براى برنامه‌هاى آينده شركت‌ها بدون محدوديت اگه مي خواي با چلچله يه روزي هم سفر بشي بايد ز راز عاشقي هميشه با خبر بشي پلي استيشن 2 با 10 بازي 100000 تومان ماركس كان على علم بالفلسفه الألمانيه و خاصة فلسفة هيجل و النظريات الاقتصاديه اياميه فقدر انه يمزج بين الاتنين و يطلع منهم نظريه عن تطور النظم الاجتماعيه على اساس الاشتراكيه العلميه . عهدي را كه در طوفان با خداي خويش بستي پس از ذكر مباحث عمومي مقولات ، مباحث مشترك جوهر و عرض ، بررسي ماهيت جوهر و عرض و اقسام تركيب جوهر و عرض مورد بحث قرار گرفته است باب هشتم : در بيان قصص حضرت لوط عليه السلام و قوم آن حضرت است مشهور ميان مفسران آن است كه : حضرت لوط عليه السلام پسر برادر حضرت ابراهيم عليه السلام بود ، و لوط پسر هاران بن تارخ بود ، و بعضى گفته اند : پسر خاله ابراهيم بود ، و ساره خواهر لوط بود بنا بر قول اخير ( 1 ) ، و اين اقوى است ، و پيشتر گذشت كه لوط از پيغمبرانى است كه ختنه كرده متولد شده است . ( 2 ) و شيخ على بن ابراهيم رحمة الله ذكر كرده است كه : چون نمرود ، ابراهيم عليه السلام را در آتش انداخت و حق تعالى به قدرت كامله خود آتش را او سرد گردانيد نمرود از ابراهيم عليه السلام خائف شد و گفت : از بلاد من بيرون رو و با من در يك ديار مباش ، و ابراهيم عليه السلام ساره را به نكاح خود در آورده بود و او دختر خاله ابراهيم بود و ايمان به آن حضرت آورده بود ، و لوط نيز به او ايمان آورده بود و او طفلى بود ، و ابراهيم عليه السلام گوسفندى چند داشت كه معيشت او از آنها مى گذشت . پس ابراهيم از بلاد نمرود بيرون رفت و ساره را در صندوقى كرده با خود داشت ، زيرا كه غيرت عظيم داشت . چون خواست از بلاد نمرود بيرون رود ، عمال نمرود او را منع كردند و خواستند كه گوسفندان را از او بگيرند و گفتند : تو اينها را در سلطنت و مملكت پادشاه ما كسب كرده اى و در بلاد او بهم رسانيده اى و تو مخالف اوئى در مذهب ، نمى گذاريم اينها را از بلاد او بيرون برى . ابراهيم عليه السلام فرمود : حكم كند ميان ما و شما قاضى پادشاه ، و او ( ( سندوم ) ) نام داشت ، پس به نزد سندوم رفتند و گفتند : اين مرد مخالف سلطان ماست در مذهب و آنچه با خود دارد از بلاد سلطان كسب كرده است و نمى گذاريم كه از اينها چيزى را بيرون برد . سندوم گفت : راست مى گويند ، دست بردار از آنچه در دست توست . ابراهيم عليه السلام فرمود : اگر به حق حكم نكنى همين ساعت خواهى مرد . سندوم گفت : حق كدام است ؟ فرمود : بگو به ايشان كه برگردانند به من عمرى را كه صرف كرده ام در كسب اينها تا من اينها را به ايشان بدهم . سندوم گفت : بلى ، شما عمر او را به او برگردانيد تا او اينها را بدهد . پس دست از او برداشتند . و نمرود به اطراف عالم نوشت كه ابراهيم را نگذارند در معموره اى ساكن شود ، پس ابراهيم گذشت به بعضى از عمال نمرود كه هر كه به او مى گذشت عشر آنچه با او بود مى گرفت ، و ساره با ابراهيم بود در صندوق ، پس عشر آنچه با او بود گرفت و آمد بسوى صندوق و گفت : البته مى بايد اين صندوق را بگشائى . ابراهيم عليه السلام گفت : هر چه مى خواهى حساب كن و عشر آن را بگير . گفت : البته مى بايد بگشائى ؛ و به جبر صندوق را گشود ، چون نظرش بر ساره افتاد از وفور حسن و جمال او متعجب شد و گفت : اين زن كيست كه با خود دارى ؟ فرمود : خواهر من است - و غرضش آن بود كه خواهر من است در دين - . پس حكم كرد صندوق را برداشتند و به نزد پادشاه بردند و خواست كه دست بسوى او دراز كند ، ساره گفت : پناه مى برم به خدا از تو ، پس دستش خشكيد و به سينه اش چسبيد و شدت عظيم به او رسيد و گفت : اى ساره ! چيست اين بلا كه مرا عارض شد ؟ گفت : براى آن چيزى است كه قصد كردى . گفت : من قصد نيك نسبت به تو كردم ! خدا را دعا كن كه مرا نجات دهد و به حالت اول برگرداند . ساره گفت : خداوندا ! اگر راست مى گويد كه قصد بدى نسبت به من ندارد او را به حالت اول برگردان . پس برگشت به حال صحت ، و بالاى سرش كنيزكى ايستاده بود گفت : اى ساره ! اين كنيزك را بگير كه تو را خدمت نمايد - و آن هاجر مادر اسماعيل بود - . پس ابراهيم عليه السلام ساره و هاجر را برداشت و در باديه اى فرود آمدند بر سر راه مردم كه به يمن و شام و به اطراف عالم مى رفتند ، پس هر كه از آن راه عبور مى كرد او را به اسلام دعوت مى كرد ، و خبر او در عالم شهرت كرده بود كه نمرود پادشاه او را در آتش انداخت و نسوخت ، و به او مى گفتند كه : مخالفت پادشاه مكن كه پادشاه مى كشد هر كه را مخالفت او مى كند ، و هر كه به ابراهيم مى گذشت آن حضرت او را ضيافت مى كرد ، و هفت فرسخ فاصله بود ميان ابراهيم و شهرهاى معمور كه درختان و زراعت و نعمت بسيار داشتند و آن شهرها بر سر راه قوافل بود ، و هر كه به اين شهرها مى گذشت از ميوه ها و زراعتهاى ايشان مى خورد ، پس از اين حال به جزع آمدند و خواستند چاره اى براى دفع اين بكنند ، پس شيطان به نزد ايشان آمد به صورت مرد پيرى و گفت : مى خواهيد دلالت كنم شما را بر امرى كه اگر آن را بعمل آوريد هيچكس به شهرهاى شما وارد نشود ؟ گفتند : آن امر چيست ؟ گفت : هر كه به شهر شما وارد شود ، در دبر او جماع كنيد و رختهايش را از او بگيريد . پس شيطان به صورت پسر ساده خوشروئى به نزد ايشان آمد و به ايشان در آويخت تا با او اين عمل قبيح كردند چنانچه ايشان را امر كرده بود ، پس خوش آمد ايشان را اين عمل و لذت يافتند و مردان با مردان مشغول لواطه شدند و از زنان مستغنى شدند ، و زنان با زنان مشغول مساحقه شدند و از مردان مستغنى شدند . پس مردم اين حال را به ابراهيم عليه السلام شكايت كردند و حضرت ابراهيم لوط را بسوى ايشان فرستاد كه ايشان را حذر فرمايد از عقوبت خدا و بترساند از عذاب حق تعالى ، چون نظر ايشان به لوط عليه السلام افتاد گفتند : تو كيستى ؟ گفت : من پسر خاله ابراهيم خليلم كه نمرود او را به آتش انداخت و نسوخت و خدا آتش را بر او سرد و سلامت گردانيد ، و او در نزديكى شما مى باشد ، پس از خدا بترسيد و اين عمل شنيع را ترك كنيد كه اگر نكنيد خدا شما را هلاك خواهد كرد . پس جراءت نكردند كه اذيتى به آن حضرت برسانند و از او خائف شدند ، و هر كس كه بر ايشان مى گذشت كه اراده بدى نسبت به او مى كردند ، حضرت لوط او را از دست ايشان خلاص مى كرد . و لوط عليه السلام از ايشان زنى به نكاح خود در آورد و چند دختر از آن زن بهم رسانيد ، پس لوط مدت بسيار در ميان ايشان ماند و از او قبول نكردند ، گفتند : اى لوط ! اگر دست از نصيحت ما بر ندارى هر آينه تو را سنگسار مى كنيم و از اين شهرها بيرون كنيم ، پس لوط بر ايشان نفرين كرد . روزى حضرت ابراهيم نشسته بود در آن موضع كه در آنجا مى بود ، جمعى را ضيافت كرده بود و مهمانان بيرون رفته بودند و چيزى نزد او نمانده بود ، ناگاه ديد كه چهار نفر نزد او ايستادند كه به مردم شبيه نبودند و گفتند : سلاما . ابراهيم گفت : سلام . پس ابراهيم به نزد ساره آمد و گفت : مهمانى چند نزد من آمده اند كه به مردم شبيه نيستند . ساره گفت : نيست نزد ما مگر گوساله اى . پس آن را كشت و بريان كرد و به نزد ايشان آورد ، چنانچه حق تعالى مى فرمايد : ( ( بتحقيق كه آمدند رسولان ما بسوى ابراهيم براى بشارت ، گفتند ، سلاما ، گفت : سلام ، پس درنگ نكرد كه آورد گوساله اى بريان ، پس چون ديد كه دست ايشان به او نمى رسانند انكار كرد ايشان را و از ايشان خوفى در دل خود احساس كرد ، و آمد ساره با جماعتى از زنان و گفت : چرا امتناع مى كنيد از خوردن طعام خليل خدا ؟ پس گفتند به ابراهيم كه : مترس ، ما رسولان خدائيم ، فرستاده شده ايم بسوى قوم لوط كه آنها را عذاب كنيم . پس ساره ترسيد و حايض شد بعد از آنكه سالها بود كه از پيرى حيضش برطرف شده بود . حق تعالى مى فرمايد كه : پس بشارت داديم ساره را به اسحاق و بعد از اسحاق به يعقوب كه از اسحاق بهم خواهد رسيد ، پس ساره دست بر رو زد و گفت : يا ويلتا ! آيا من خواهم زائيد و من پير زالم و اينك شوهرم مرد پيرى است ، بدرستى كه اين امرى است عجيب ، پس جبرئيل به او گفت : آيا تعجب مى كنى از امر خدا ، رحمت و بركتهاى او بر شما باد يا بر شماست اى اهل بيت ، بدرستى كه او مستحق حمد و صاحب مجد و بزرگوارى است ، پس چون برطرف شد از ابراهيم ترس و بشارت ولادت اسحاق به او رسيد شروع كرد به مبالغه در التماس رفع عذاب از قوم لوط و گفت به جبرئيل كه : به چه چيز فرستاده شده اى ؟ گفت : به هلاك كردن قوم لوط . ابراهيم گفت : لوط در ميان ايشان است ، چگونه آنها را هلاك مى كنيد ؟ جبرئيل گفت : ما بهتر مى دانيم هر كه در آنجاست ، او را نجات مى دهيم و اهل او را مگر زنش را كه او از باقيماندگان در عذاب خواهد بود . ابراهيم گفت : يا جبرئيل ! اگر در آن شهر صد مرد از مؤ منان باشند ، ايشان را هلاك خواهيد كرد ؟ جبرئيل گفت : نه . ابراهيم عليه السلام گفت : اگر پنجاه كس باشند ؟ گفت : نه . ابراهيم عليه السلام گفت : اگر ده كس باشند ؟ گفت : نه . ابراهيم گفت : اگر يك كس باشد ؟ گفت : نه ، چنانچه خدا فرمود : ( ( نيافتيم در آن شهر بغير خانه اى از مسلمانان ) ) . ( 3 ) ابراهيم عليه السلام گفت : اى جبرئيل ! در باب ايشان مراجعت كن بسوى پروردگار خود . پس خدا وحى كرد بسوى ابراهيم مانند چشم برهم زدن كه : اى ابراهيم ! اعراض كن از شفاعت ايشان ، بدرستى كه آمده است امر پروردگار تو ، و بدرستى كه خواهد آمد بسوى ايشان عذابى كه رد نمى شود . پس ملائكه بيرون آمدند از نزد ابراهيم و به نزد لوط آمدند و ايستادند در پيش او در وقتى كه زراعت خود را آب مى داد ، پس لوط به ايشان گفت : شما كيستيد ؟ گفتند : ما مسافر و ابناء سبيليم ، امشب ما را ضيافت كن . لوط به ايشان گفت كه : اى قوم ! اهل اين شهر بد گروهى هستند ، با مردان جماع مى كنند و مالهاى ايشان را مى گيرند . گفتند : دير وقت شده است و به جائى نمى توانيم رفت ، امشب ما را ضيافت كن . پس لوط به نزد زنش آمد و زنش از آن قوم بود و گفت : امشب مهمانى چند به من وارد شده اند ، قوم خود را خبر مكن از آمدن ايشان تا هر گناه كه تا حال كرده اى از تو عفو كنم . گفت : چنين باشد . و علامت ميان او و قومش آن بود كه هرگاه مهمانى نزد لوط بود در روز دود بر بالاى بام خانه مى كرد و اگر در شب بود آتش مى افروخت . پس چون جبرئيل و ملائكه كه با او بودند داخل خانه لوط شدند زنش بر بام دويد و آتش افروخت ، پس اهل شهر دويدند از هر ناحيه بسوى خانه حضرت لوط ، و چون به در خانه رسيدند گفتند : اى لوط ! آيا تو را نهى نكرديم كه مهمان به خانه نياورى ؟ - و خواستند فضيحت برسانند به مهمانان او - . گفت : اينها دختران منند ، ايشان پاكيزه ترند از براى شما ، پس از خدا بترسيد و مرا خوار مگردانيد در باب مهمانان من ، آيا نيست از شما يك مرد كه سخن مرا بشنود و به رشد و صلاح مايل باشد - و مروى است كه : مراد لوط از دختران خود زنهاى قوم بود ، زيرا كه هر پيغمبرى پدر امت خود است ، پس ايشان را به حلال مى خواند و نمى خواند ايشان را به حرام ، پس گفت : زنهاى شما پاكيزه ترند از براى شما - . ( 4 ) گفتند : مى دانى كه ما را در دختران تو حقى نيست ، و تو مى دانى كه ما چه مى خواهيم . چون از ايشان نااميد شد گفت : كاش مرا قوتى مى بود به شما ، يا پناه مى بردم به ركن شديدى . ( 5 ) به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حق تعالى بعد از حضرت لوط پيغمبرى نفرستاد مگر آنكه عزيز بود در ميان قومش ، و قبيله و عشيره در ميان ايشان داشت . ( 6 ) و در حديث معتبر ديگر فرمود كه : مراد لوط از قوت ، قائم آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم بود ، و از ركن شديد سيصد و سيزده تن اصحاب آن حضرت بود . ( 7 ) پس جبرئيل گفت : كاش مى دانست كه چه قوتى با او هست . لوط گفت : كيستيد شما ؟ جبرئيل گفت : من جبرئيلم . لوط گفت : به چه امر ماءمور شده ايد ؟ گفت : به هلاك ايشان . گفت : در اين ساعت بكنيد . جبرئيل گفت : موعد ايشان صبح است ، آيا صبح نزديك نيست ؟ پس در را شكستند و داخل خانه شدند ، پس جبرئيل بال خود را بر چشم ايشان زد و ايشان را كور كرد ، چنانچه حق تعالى فرموده است كه : ( ( بتحقيق مراوده كردند و طلبيدند از لوط مهمانان او را از براى عمل قبيح ، پس كور كرديم ديده هاى ايشان را ) ) ( 8 ) ، پس چون اين حال را مشاهده كردند دانستند كه عذاب بر ايشان نازل شد ، پس جبرئيل به حضرت لوط گفت كه : چون پاره اى از شب برود ، اهل خود را بردار و بيرون رو از ميان ايشان تو و فرزندان تو ، و احدى از شما نگاه به عقب نكند مگر زن تو كه به او خواهد رسيد آنچه به آنها مى رسد . و در ميان قوم لوط مرد عالمى بود گفت : اى قوم ! آمد بسوى شما عذابى كه لوط شما را وعده مى كرد ، پس او را حراست كنيد و مگذاريد كه از ميان شما بدر رود كه تا او در ميان شماست عذاب بسوى شما نمى آيد . پس جمع شدند در دور خانه لوط و او را حراست مى كردند . پس جبرئيل گفت : اى لوط ! بيرون رو از ميان ايشان . گفت : چگونه بيرون روم و در دور خانه من جمع شده اند ؟ پس عمودى از نور در پيش روى او گذاشت و گفت : از پى اين عمود برو و هيچيك نگاه به پس مكنيد . پس از آن شهر از زير زمين بيرون رفتند ، و زنش نگاه به عقب كرد و حق تعالى بر او سنگى فرستاد و او را كشت . پس چون صبح طالع شد هر يك از آن چهار ملك به طرفى از شهر ايشان رفتند و كندند آن شهر را از طبقه هفتم زمين و به هوا بالا بردند به حدى كه اهل آسمان صداى سگها و خروسهاى ايشان را شنيدند ، پس برگردانيدند شهر را بر ايشان ، و حق تعالى باريد بر ايشان سنگها از سجيل - يعنى از گل سخت شده - يا از آسمان اول يا از جهنم بر روى يكديگر چيده شده يا پياپى و منقط و رنگارنگ . ( 9 ) و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : هيچ بنده اى از دنيا بيرون نمى رود كه حلال شمارد عمل قوم لوط را مگر آنكه خدا سنگى از سنگها بر جگر او مى زند كه مرگش در آن است و ليكن خلق آن را نمى بينند . ( 10 ) و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه فرمود كه : حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هر صبح و شام پناه به خدا مى برد از بخل و ما نيز پناه به خدا مى بريم از بخل ، حق تعالى مى فرمايد كه : ( ( هر كه نگاه داشته شود از بخل نفس خود ، پس ايشان رستگارانند ) ) ( 11 ) ، و تو را خبر مى دهم از عاقبت بخل ، بدرستى كه قوم لوط اهل شهرى بودند بخيلان بر طعام خود ، پس بخل ايشان را به دردى مبتلاء كرد كه دوا نداشت در فرجهاى ايشان ، پس فرمود كه : شهر قوم لوط بر سر راه قافله ها بود كه به شام و مصر مى رفتند ، و اهل قوافل نزد ايشان فرود مى آمدند و ايشان ضيافت مى كردند ، چون بسيار شد اين ضيافت ايشان به تنگ آمدند از روى بخل و زبونى نفس ، پس بخل باعث شد ايشان را كه چون مهمانى بر ايشان وارد مى شد فضيحت بر سر او مى آوردند و با او لواط مى كردند بى آنكه شهوتى و خواهشى به اين عمل قبيح داشته باشند ، و غرض ايشان نبود مگر آنكه قوافل به شهر ايشان فرود نيايد و ايشان را نبايد ضيافت كرد ، پس اين عمل شنيع از ايشان در شهرها شهرت كرد و قوافل از ايشان حذر كردند ، پس بخل بلائى بر ايشان مسلط كرد كه از خود دفع نمى توانستند كرد تا آنكه به مرتبه اى رسيد خواهش ايشان به اين عمل قبيح كه طلب مى كردند از مردان در شهرها و مزد مى دادند بر آن ، پس كدام درد از بخل بدتر است و ضرر و عاقبتش بدتر و رسواتر و قبيح تر است نزد خدا از بخيل بودن . راوى پرسيد : آيا اهل شهر لوط همه اين كار را كردند ؟ فرمود : بلى ، مگر اهل يك خانه از مسلمانان ، مگر نشنيده اى فرموده خدا را كه : ( ( پس بيرون كرديم هر كه بود در آن شهر از مؤ منان پس نيافتيم غير يك خانه از مسلمانان ) ) . ( 12 ) پس آن حضرت فرمود كه : حضرت لوط در ميان قوم خود سى سال ماند كه ايشان را بسوى خدا مى خواند و حذر مى فرمود ايشان را از عذاب الهى ، و ايشان قومى بودند كه خود را از غايط پاكيزه نمى كردند و غسل جنابت نمى كردند . و لوط پسر خاله حضرت ابراهيم بود و ساره زن ابراهيم عليه السلام خواهر لوط بود ، و حضرت لوط و ابراهيم عليهماالسلام دو پيغمبر مرسل بودند كه مردم را از عذاب خدا مى ترسانيدند ، و لوط مردى بود سخى و صاحب كرم و هر مهمانى كه بر او وارد مى شد ضيافت مى كرد و حذر مى فرمود مهمانان را از شر قوم خود ، پس چون قوم لوط اين را از او ديدند گفتند : آيا تو را نهى نكرديم از عالميان ؟ مهمانى نكن مهمانى را كه بر تو نازل شود ، و اگر بكنى فضيحت مى رسانيم به مهمانان تو ، و تو را خوار و ذليل مى كنيم نزد ايشان . پس لوط عليه السلام هرگاه او را مهمانى مى رسيد پنهان مى كرد امر او را از بيم آنكه مبادا قوم او فضيحت نمايند به او ، زيرا كه لوط در ميان ايشان قبيله و عشيره اى نبود و پيوسته لوط و ابراهيم عليه السلام متوقع نزول عذاب بر آن قوم بودند ، و ابراهيم و لوط عليهما السلام را منزلت شريفى نزد حق تعالى بود ، و خدا هرگاه كه اراده مى كرد عذاب قوم لوط را مودت حضرت ابراهيم و خلت او و محبت لوط عليه السلام را ملاحظه نموده عذاب را از ايشان تاءخير مى كرد . پس چون غضب خدا بر ايشان شديد شد و عذاب ايشان را مقدر فرمود ، مقرر نمود كه عوض دهد ابراهيم عليه السلام را از عذاب قوم لوط به پسرى دانا كه موجب تسلى حضرت ابراهيم گردد از مصيبتى كه به او مى رسد به سبب هلاك شدن قوم لوط ، پس رسولان فرستاد بسوى حضرت ابراهيم كه او را بشارت دهند به اسماعيل ، پس شب داخل شدند و ابراهيم در بيم شد از ايشان و ترسيد كه دزدان باشند ؛ پس چون رسولان ، او را ترسان و هراسان يافتند ، سلام كردند و او جواب سلام ايشان گفت و گفت : من از شما ترسانم . گفتند : مترس ، ما رسولان پروردگار توئيم ، تو را بشارت مى دهيم به پسرى دانا - حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود : پسر دانا اسماعيل بود از هاجر - . پس حضرت ابراهيم عليه السلام به رسولان گفت : آيا بشارت مى دهيد مرا كه با اين حال پيرى از من فرزندى حاصل شود ؟ ! پس به عجيب امرى بشارت مى دهيد . گفتند : بشارت مى دهيم تو را به حق و راستى ، پس مباش از نااميدان . پس گفت حضرت ابراهيم با ايشان كه : بعد از بشارت ديگر به چه كار آمده ايد ؟ گفتند : فرستاده شده ايم به قومى جرم كنندگان كه قوم لوطند ، بدرستى كه ايشان گروهى بودن فاسقان از براى اينكه بترسانيم ايشان را از عذاب پروردگار عالميان . پس حضرت ابراهيم به رسولان گفت : بدرستى كه لوط در ميان ايشان است . گفتند : ما بهتر مى دانيم كه كى در اينجاست ، البته نجات مى دهيم او را و اهل او را همگى مگر زنش را كه مقدر كرده ايم كه او از باقيماندگان در عذاب است . چون به نزد آل لوط آمدند ، رسولان گفت : شما گروهى هستيد منكر كه شما را نمى شناسم . گفتند : بلكه آمده ايم بسوى تو براى آنچه قوم تو در آن شك مى كردند از عذاب خدا ، و بسوى تو آمده ايم به راستى كه بترسانيم قوم تو را از عذاب ، و بدرستى ما از راستگويانيم ، چون هفت روز و هفت شب ديگر بگذرد اى لوط در نصف شب اهل خود را از ميان اين قوم بيرون بر ، و هيچيك از شما رو به عقب خود نكند مگر زن تو كه مى رسد به او آنچه به قوم تو مى رسد ، و برويد در آن شب به هر جا كه ماءمور خواهيد شد . و گفتند به لوط عليه السلام كه : چون صبح شود همه قوم هلاك خواهند شد . پس چون صبح روز هشتم طالع شد ، باز خدا رسولان بسوى ابراهيم عليه السلام فرستاد كه بشارت دهند او را به اسحاق و تعزيه گويند او را و تسلى فرمايند به هلاك شدن قوم لوط ، چنانچه در جاى ديگر فرموده است : ( ( بتحقيق كه آمدند رسولان ما بسوى ابراهيم با بشارت و سلام كردند و ابراهيم جواب سلام ايشان گفت ، پس درنگ نكرد كه آورد عجلى حنيذ - فرمود : يعنى ذبح كرده شد و بريان و نيكو پخته شده - پس چون ابراهيم عليه السلام ديد دست دراز نكردند بسوى آن بريان ، از ايشان ترسيد ، زيرا در آن زمان جمعى كه طعام يكديگر را مى خوردند از شر يكديگر ايمن بودند و طعام نخوردن علامت دشمنى بود . گفتند : مترس ! ما فرستاده شده ايم بسوى قوم لوط . و ساره ايستاده بود ، پس بشارت دادند او را به اسحاق و از عقب اسحاق به يعقوب ، پس ساره خنديد از روى تعجب از قول ايشان و گفت : يا ويلتا ! آيا فرزند از من بهم مى رسد و من پير زالم و اينك شوهر من پير است ، بدرستى كه اين امرى است عجيب ! گفتند : آيا تعجب مى كنى از امر خدا ؟ رحمت خدا و بركات او بر شما اهل بيت نازل و لازم است ، بدرستى كه او حميد و مجيد است . چون ابراهيم بشارت اسحاق را شنيد و ترس از دل او زايل شد ، شروع كرد به مناجات با پروردگار خود در شفاعت قوم لوط و از خدا سؤ ال كرد كه بلا را از ايشان بگرداند ) ) . ( 13 ) پس حق تعالى وحى فرمود به او كه : ( ( اى ابراهيم ! درگذر از اين امر كه پروردگار تو آمده است و عذاب من به ايشان مى رسد بعد از طلوع آفتاب همين روز و اين حتم است و برگشتن ندارد ) ) . ( 14 ) ( 15 ) و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : شش چيز است در اين امت كه از عملهاى قوم لوط است : كمان گلوه انداختن ، سنگريزه با انگشتان انداختن ، قندران خاييدن ، جامه بر زمين انداختن از روى تكبر ، و بندهاى قبا و پيراهن را گشودن . ( 16 ) و در روايت ديگر وارد شده است : از اعمال قبيحه ايشان آن بود كه در مجالس بر روى يكديگر باد سر مى دادند ، لهذا لوط به ايشان گفت : در مجالس خود كارهاى بد مكنيد . ( 17 ) و در حديث صحيح ديگر از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از جبرئيل سؤ ال فرمود كه : چگونه بود هلاك شدن قوم لوط ؟ جبرئيل گفت كه : قوم لوط اهل شهرى بودند كه خود را از غايط پاكيزه نمى كردند و از جنابت غسل نمى كردند و بخل مى ورزيدند به طعام خود ، و لوط در ميان ايشان سى سال ماند ، او در ميان ايشان غريب بود و از ايشان نبود و قوم و عشيره اى در ميان ايشان نداشت ، و ايشان را خواند بسوى خداو ايمان به او و متابعت خود ، و نهى كرد ايشان را از اعمال قبيحه و ترغيب نمود ايشان را به طاعت خدا ، پس اجابت او نكردند و اطاعت او ننمودند ، چون خدا خواست ايشان را عذاب فرمايد فرستاد بسوى ايشان رسولى چند كه ايشان را بترسانند و حجت بر ايشان تمام كنند ، چون طغيان ايشان زياده شد فرستاد بسوى ايشان ملكى چند را كه بيرون كنند هر كه در شهر ايشان است از مؤ منان ، پس نيافتند در آن شهر بغير از يك خانه اى از مسلمانان پس آنها را بيرون كردند و به لوط عليه السلام گفتند : امشب اهل خود را از شهر بيرون بر بغير از زنت . چون نصف شب گذشت لوط با دخترانش روانه شد و زنش برگشت و دويد بسوى قوم خود كه ايشان را خبر كند كه لوط بيرون رفت ، چون صبح طالع شد ندا رسيد از عرش الهى بسوى من كه : اى جبرئيل ! قوم خدا لازم و امر او متحتم شده است در عذاب قوم لوط ، پس پائين رو بسوى شهر ايشان و آنچه احاطه كرده است به آن و بكن همه را از طبقه هفتم زمين و بالا بياور بسوى آسمان و نگهدار تا برسد به تو امر خداوند جبار در برگردانيدن آن ، و آيت هويدا باقى بگذار خانه لوط را كه عبرتى باشد براى هر كه از آن راه عبور كند . پس پائين رفتم بسوى آن گروه ستمكار و بال راست خود را بر طرف شرقى آن شهر زدم و بال چپ را بر طرف غربى آن زدم و كندم يا محمد از زير طبقه زمين بغير از منزل آل لوط كه آن را علامتى گذاشتم براى راهگذاران ، و بالا بردم آنها در ميان بال خود تا بازداشتم آنها را در جائى كه اهل آسمان صداى خروسها و سگهاى ايشان را مى شنيدند . پس چون آفتاب طالع شد از پيش عرش ندا به من رسيد : اى جبرئيل ! برگردان شهر را بر اين قوم ، پس برگردانيدم بر ايشان تا اينكه پائينش به بالا آمد و باريد خدا بر ايشان سنگها از سجيل كه همه صاحب علامت بودند يا منقط بودند . و اين عذاب از ستمكاران امت تو اى محمد كه مثل عمل ايشان كنند ، بعيد نيست . پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : اى جبرئيل ! شهر ايشان در كجا بود ؟ جبرئيل عرض كرد : آنجا كه امروز ( ( بحيره طبريه ) ) است در نواحى شام . حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد : چون شهر را بر ايشان برگرداندى به كجا افتاد آن شهر و اهل آن ؟ عرض كرد : يا محمد ! در ميان درياى شام افتاد تا مصر ، پس تلها شد در ميان دريا . ( 18 ) و در حديث موثق ديگر از آن حضرت منقول است كه : چون ملائكه براى هلاك قوم لوط آمدند گفتند : ما هلاك كننده ايم اهل شهر را . ساره چون اين سخن را شنيد تعجب كرد از كمى ملائكه و بسيارى آن گروه و گفت : كى مى تواند با قوم لوط برابرى كند با آن قوت و كثرت ايشان ؟ ! پس بشارت دادند او را به اسحاق و يعقوب ، پس ساره بر روى خود زد و گفت : پير زالى كه هرگز فرزند نياورده است چگونه از او فرزند بهم مى رسد ؟ ! - و در آن وقت ساره نود ساله بود و ابراهيم عليه السلام صد و بيست سال از عمر شريفش گذشته بود - . پس حضرت ابراهيم عليه السلام شفاعت كرد در باب قوم لوط عليه السلام و مؤ ثر نيفتاد ، پس جبرئيل با ملائكه ديگر به نزد لوط آمدند ، و چون قومش دانستند كه او مهمان دارد دويدند بسوى خانه او و لوط عليه السلام آمد و دست بر در گذاشت و ايشان را سوگند داد و فرمود : اى قوم من ! از خدا بترسيد و مرا در امر مهمانان من رسوا مكنيد . گفتند : ما به تو نگفتيم كه مهمان به خانه مياور ؟ پس بر ايشان عرض نمود دختران خود را به نكاح كه : من دختران خود را به نكاح حلال به شما مى دهم اگر دست از مهمانان من برداريد و با ايشان كارى نداشته باشيد . گفتند : ما را در دختران تو حقى نيست و تو مى دانى كه ما چه مى خواهيم . لوط عليه السلام فرمود : چه بودى اگر قوتى يا پناه محكمى مى داشتم ؟ پس جبرئيل گفت : كاش مى دانست كه چه قوتى او را هست ؛ پس آن حضرت را طلبيد به نزد خود ، ايشان در را گشودند و داخل شدند ، پس جبرئيل به دست خود اشاره بسوى ايشان كرد و همه كور شدند و دست خود را به ديوار مى گرفتند و قسم مى خوردند كه چون صبح شود ما احدى از آل لوط را باقى نگذاريم . پس چون جبرئيل به لوط گفت : ما رسولان پروردگار توئيم ، لوط فرمود : زود باش . جبرئيل گفت : بلى . باز فرمود : زود باش . جبرئيل گفت : موعد ايشان صبح است ، آيا صبح نزديك نيست ؟ پس جبرئيل گفت به لوط كه : تو با فرزندان خود از اين شهر بيرون رويد تا به فلان موضع برسيد . فرمود : اى جبرئيل ! الاغهاى من ضعيفند . گفت : بار كن و بيرون رو از اين شهر . پس بار كرد و چون سحر شد جبرئيل فرود آمد و بال خود را در زير آن شهر كرد و چون بسيار بلند كرد برگردانيد بر ايشان و ديوارهاى شهر را سنگسار كرد و لوط صداى عظيمى شنيد و از آن صدا هلاك شد . ( 19 ) مترجم گويد : ميان علما خلاف است در تكليف كردن لوط دخترانش را به آن قوم كه بر چه وجه بود : بعضى گفته اند كه : مراد از دختران ، زنهاى ايشان بود ، زيرا كه هر پيغمبرى به منزله پدر امت خود است ، پس غرض لوط آن بود كه زنهاى شما پاكيزه تر و بهترند از پسران ، چرا رغبت به آنها نمى كنيد كه حلالند بر شما . و بعضى گفته اند كه : آنها پيشتر خواستگارى دختران او مى كردند و او به اعتبار كفر ايشان قبول نمى كرد ، در اين وقت از روى اضطرار راضى شد و ايشان قبول نكردند و اين نيز بر دو وجه مى تواند بود : اول آنكه در آن شريعت ، دختر به كافر دادن حلال بوده باشد ، دوم آنكه به شرط ايمان آوردن ايشان را تكليف كرده باشد . و نقل كرده اند كه : دو تن در ميان ايشان بودند كه سركرده ايشان بودند و همه اطاعت ايشان مى كردند ، لوط خواست كه دو دختر خود را به آن دو نفر بدهد كه شايد قوم دست از اذيت او بردارند . ( 20 ) و هر دو وجه در احاديث سابقه گذشت . و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : هر كه راضى مى شود كه كسى با او لواط كند او از بقيه سدوم است ، نمى گويم كه از فرزندان ايشان است و ليكن از طينت ايشان است . پس فرمود : شهرهاى قوم لوط كه بر ايشان برگردانيدند چهار شهر بود : سدوم و صيدم و لدنا و عميرا . ( 21 ) و در حديث صحيح منقول است كه از آن حضرت پرسيدند كه : قوم لوط چگونه مى دانستند كه مهمان نزد لوط هست ؟ فرمود : زنش بيرون رفت و صفير مى كرد ، و چون صفير را مى شنيدند مى آمدند . ( 22 ) و صفير آن صدائى است كه از دهان مى كنند كه سوتك مى گويند . و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : قوم لوط بهترين قومى بود كه خدا ايشان را خلق كرده است ، و ابليس لعنه الله در گمراهى ايشان طلب شديد و سعى بسيار كرد ، و از نيكى و خوبى ايشان آن بود كه چون به عقب كار مى رفتند مردان همگى با هم مى رفتند و زنان را تنها مى گذاشتند ، پس شيطان چاره اى كه براى ايشان كرد آن بود كه هرگاه ايشان از مزارع و اموال و امتعه خود بر مى گشتند مى آمد و آنچه ايشان ساخته بودند خراب مى كرد ، پس به يكديگر گفتند كه : بيائيد كمين كنيم اين شخصى را كه متاع ما را خراب مى كند ببينيم ، پس كمين كردند و او را گرفتند ، ناگاه ديدند پسرى در غايت حسن و جمال ، گفتند : توئى كه متاعهاى ما را خراب مى كنى ؟ گفت : بلى ، منم كه هر مرتبه متاعهاى شما را خراب مى كردم . پس راءى ايشان بر آن قرار گرفت كه او را بكشند ، و او را به شخصى سپردند ؛ چون شب شد شيطان شروع به فرياد كرد ، آن شخص گفت : چه مى شود تو را ؟ گفت : شب پدرم مرا بر روى شكم مى خوابانيد . گفت : بيا روى شكم من بخواب . چون بر روى شكم او خوابيد حركتى چند كرد كه آن مرد را بر اين داشت و تعليم او نمود كه با او لواطه كند و لذت يافت . پس شيطان از ايشان گريخت . چون صبح شد آن مرد آمد به ميان آن قوم و ايشان را خبر داد به آنچه شب واقع شد و ايشان را خوش آمد اين عمل كه پيشتر نمى دانستند ، پس مشغول اين عمل قبيح شدند تا آنكه اكتفا كردند مردان به مردان ، پس كمين مى كردند و هر كه را گذر بر شهر ايشان مى افتاد مى گرفتند و با او اين عمل مى كردند ، تا آنكه مردم ترك شهر ايشان كردند ، پس ترك كردند زنان را و مشغول پسران شدند . چون شيطان ديد كه در مردان كار خود را محكم كرد به صورت زنى شد و به نزد زنان آمد و گفت : مردان شما مشغول يكديگر شده اند ، شما نيز با يكديگر مساحقه كنيد ، پس زنان نيز مشغول يكديگر شدند . و هر چند لوط عليه السلام ايشان را پند مى داد سودى نمى داد تا آنكه حجت خدا بر ايشان تمام شد . پس حق تعالى جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل را فرستاد به صورت پسران ساده ، قباها پوشيده و عمامه ها بر سر گذاشتند و گذشتند به حضرت لوط عليه السلام ، او مشغول زراعت بود ، حضرت لوط به ايشان گفت : به كجا مى رويد ؟ هرگز از شما بهتر نديده ام . گفتند : آقاى ما ما را فرستاده است بسوى صاحب اين شهر . لوط عليه السلام گفت : مگر خبر مردم اين شهر نرسيده است به آقاى شما كه چه مى كنند ؟ والله كه مردان را مى گيرند و آنقدر عمل قبيح به او مى كنند كه خون بيرون مى آيد . گفتند : آقاى ما امر كرده است ما را كه در ميان اين شهر راه رويم . لوط عليه السلام گفت : پس من حاجتى دارم به شما . گفتند : آن حاجت چيست ؟ گفت : صبر كنيد تا هوا تاريك شود . پس ايشان نزد لوط نشستند و لوط عليه السلام دختر خود را فرستاد كه براى ايشان نانى بياورد و آبى در كدو كند و براى ايشان حاضر سازد و عبائى بياورد كه از سرما بر خود بپوشند . چون دختر روانه شد ، باران سر كرد و وادى پر شد ، لوط ترسيد كه سيلاب ايشان را غرق كند گفت : برخيزيد تا برويم ، پس حضرت لوط نزديك ديوار مى رفت و ايشان در ميان راه مى رفتند ، لوط عليه السلام به ايشان مى گفت : اى فرزندان من ! به كنار راه بيائيد ، و ايشان مى گفتند كه : آقاى ما فرموده است كه در ميان راه برويم ، و لوط عليه السلام غنيمت مى شمرد كه تاريك شود و ايشان را قوم او نبينند . پس شيطان رفت و از دامن زن لوط طفلى را گرفت و در چاه انداخت و به اين سبب اهل شهر همه در خانه لوط جمع شدند ، چون آن پسران را در منزل لوط ديدند گفتند : اى لوط ! تو هم در عمل ما داخل شدى ؟ گفت : اينها مهمان منند ، فضيحت و رسوائى مكنيد . گفتند : اينها سه نفرند ، يكى را خود نگاه دار و دو تا را به ما ده . لوط ايشان را داخل حجره كرد و گفت : كاش اهل بيتى و عشيره اى مى داشتم كه مرا از شر شما نگاه مى داشتند . ايشان زور آوردند و در را شكستند و لوط را انداختند و داخل خانه شدند ، پس جبرئيل به لوط گفت : ما رسولان پروردگار توئيم و ايشان ضررى به تو نمى توانند رسانيد . پس جبرئيل كفى از ريگ گرفت و بر روى ايشان زد و گفت : ( ( شاهت الوجوه ) ) يعنى : قبيح باد روهاى شما . پس اهل شهر همه كور شدند ، پس لوط از ايشان پرسيد كه : اى رسولان ! پروردگار من شما را به چه چيز امر كرده است درباره ايشان ؟ گفتند : امر كرده است ما را كه در سحر ايشان را بگيريم . گفت : من حاجتى دارم . گفتند : چيست حاجت تو ؟ گفت : آن است كه در اين ساعت ايشان را بگيريد . گفتند : اى لوط ! موعد ايشان صبح است ، آيا صبح نزديك نيست براى كسى كه خواهى او را بگيريم ؟ پس تو بگير دختران خود را و برو و زن خود را بگذار . حضرت فرمود : خدا رحمت كند لوط را ، اگر مى دانست كه كى با او در حجره هست هر آينه مى دانست كه او يارى كرده شده است در وقتى كه مى گفت : كاش قوتى مى داشتم به شما يا پناه به ركن شديدى مى بردم ، كدام ركن شديدتر از جبرئيل است كه با او در حجره بود ؟ پس حق تعالى فرمود كه : اين عذاب دور نيست از ستمكاران امت تو اگر بكنند عمل قوم لوط را . ( 23 ) و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : چون قوم لوط كردند آنچه كردند ، زمين گريه كرد بسوى پروردگارش تا گريه اش به آسمان رسيد ، و آسمان گريه كرد تا گريه اش به عرش رسيد ، پس حق تعالى امر فرمود بسوى آسمان كه : سنگ بر ايشان ببار ، و وحى فرمود بسوى زمين كه : ايشان را فرو بر . ( 24 ) و در حديث معتبر ديگر فرمود كه : حق تعالى چهار ملك فرستاد براى هلاك كردن قوم لوط : جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كروبيل ، پس گذشتند به ابراهيم عليه السلام و عمامه ها در سر داشتند و بر او سلام كردند ، ابراهيم عليه السلام را نشناخت ، چون هيئت نيكوئى از ايشان مشاهده فرمود گفت : من خود خدمت ايشان مى كنم ، و آن حضرت بسيار مهمان دوست بود ، پس براى ايشان گوساله فربهى را بريان كرد تا خوب پخته شده و به نزد ايشان آورد ، پس چون ايشان نخوردند ترسيد ، و جبرئيل عمامه را از سر برداشت تا ابراهيم او را شناخت و فرمود : تو جبرئيلى ؟ گفت : بلى . پس ساره گذشت بر ايشان و او را بشارت دادند به اسحاق و يعقوب . پس حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود : براى چه آمده ايد ؟ گفتند : براى هلاك كردن قوم لوط . فرمود : اگر صد نفر از مؤ منان در ميان ايشان باشند ايشان را هلاك خواهيد كرد ؟ جبرئيل گفت : نه . فرمود : اگر پنجاه نفر باشند ؟ گفت : نه . فرمود : اگر سى نفر باشند ؟ گفت نه . فرمود : اگر بيست نفر باشند ؟ گفت : نه . فرمود : اگر ده نفر باشند ؟ گفت : نه . فرمود : اگر پنج نفر باشند ؟ گفت : نه . فرمود : اگر يك نفر باشند ؟ گفت : نه . فرمود : لوط در آنجاست . گفتند : ما بهتر مى دانيم كه كى آنجاست ، او را و اهلش را نجات خواهيم داد بغير از زنش . پس رفتند به نزد لوط عليه السلام و او مشغول زراعت بود در نزديك شهر ، پس بر او سلام كردند و عمامه ها بر سر داشتند ، لوط از ايشان هيئت نيكى مشاهده كرد و ديد كه جامه هاى سفيد پوشيده اند و عمامه هاى سفيد بر سر بسته اند ، پس تكليف خانه به ايشان كرد و ايشان قبول كردنند ، پس پيش افتاد و ايشان از عقب او روانه شدند ، پس پشيمان شد از اين تكليف كردن و در خاطر خود گفت : بد كارى كردم ، ايشان را مى برم به نزد قوم خود و قوم خود را مى شناسم ، پس ملتفت شد بسوى ايشان و فرمود : شما به نزد گروهى مى رويد كه بدترين خلق خدا هستند ، و حق تعالى فرموده بود : تا لوط سه مرتبه شهادت بر بدى قومش ندهند شما ايشان را عذاب مكنيد ، پس جبرئيل گفت : اين يك شهادت . چون ساعت ديگر رفتند لوط رو به ايشان كرد و فرمود : شما به نزد بدترين خلق خدا مى رويد ، جبرئيل گفت : اين دو شهادت . هندوستان كے اندر گائے كي قرباني جائز هے ؟ « توجه مسئوليت مطالب و نظرات كاربران ، به عهده خود آنان است و لزوما نظر انجمن نميباشد . پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : « خداوند ، مجاهد در راهش را بر غير او صد درجه در بهشت رفعت و بلندى بخشد ، كه فاصله ميان هر دو درجه همانند فاصله ميان آسمان و زمين است . . . ( كنايه از بلندى رتبه مجاهد در راه خدا است ) » . سلمان ملک کے ذریعے کی گئی مزید پوسٹس تلاش کریں ومو كل شي ع خادم الحرمين يعني خادم  الحرمين ماقصر ابدا بس وين حكام الدول الثانيه كلهم ساكتين ولا يعمل حاجه زندگى نامه مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آية الله العظمى حاج شيخ محمدفاضل لنكرانى « مدظلّه العالي » عبادت مطلوب ، عبادتي است كه از معرفت و اخلاص كامل سرچشمه بگيرد . نصائح للتعامل مع ادم لحياة زوجية هنية أيقظيه دائمآ قبل آذان الفجر بربع الساعة لا بعد أن يؤذن المؤذن وإعطيه مشروب دافئ او مثلج حسب الفصل قبل نزوله وخاصة ان كان سيصوم هذا اليوم . دائمآ معه استيقظي صباحا واعدي له الحمام والفطور وساعديه فى ارتداء ملابسه خاصة الجورب وايقظى اطفالك لمشاركته طعام الفطور . ودعيه دائمآ بابتسامة وحذريه من القيادة المسرعة وأكدى عليه ان يطمئنك على وصوله بمكالمة . دائمآ وابدآ اجعلى البيت نظيف ورائحته جميلة حتى ولو كنتى متعبة . دائمآ اغتسلى وتزينى قبل حضوره وكذلك قومى بتنظيف اطفالك والبسيهم ملابس نظيفة فى استقباله . ساعديه فى خلع ملابسه وانتى تسأليه كيف كان يومه ؟ وتخبريه كم اشتقتى له . من آن لأخر اعدى صنف يحبه على المائدة واجعليها مفاجأة . لا تنامى ابدآ قبل نومه هو ومن وقت لأخر اسأليه ان كان يحتاج شيئآ ولكن بصورة ليس مبالغ فيها . دائمآ استقبلى أهله ومعارفه فى حدود مايسمح الشرع ولا تتبرمى من زياراتهم . إذا قام اى طفل من اهله باتلاف او اللعب فى اى شئ لا تتحرجى من توجيهه بادب ولا داعى للنظر لزوجك ليقوم هو بهذة المهمة . إذا لاحظتى تقصيره فى السؤال عن احد اقربائه بادرى انت بالسؤال عنه بالنيابة عنه . لا تخبريه باى تصرف غير لائق من طرفهم قومى انت بالتصرف بأدب بالطبع إلا إذا تجاوزوا الحدود فيجب اخباره بهدوء ودون تحميله المسئولية . حاولى أن تنخرطى فى عائلته اعرضى المساعدة معهم فى اعمال المنزل ولكن دون إهدار لكرامتك أيضآ قدمى لهم الهدايا من آن لأخر ولا تنتظرى رد الهدية فغالبآ لن يفعلوا . لا تصعدى الخلافات بينك وبينهم ولا تقومى بمخاصمة احد منهم او تحرمى على نفسك دخول منزله من اخطأ فى حقك يمكنك زيارته ولكن تعاملى كضيفة وليس كصاحبه منزل . لا تستخدمى سلاح البكاء والانهيار حتى تحثيه على الانتقام من أى أحد من عائلته قام بتصرف غير لائق معك فلن تنطلى عليه هذة الحيلة دائمآ حتى وإن لم يشعرك بذلك كما أنه تصرف ليس فيه من الاسلام من شئ . لا تصعدى الخلافات بينك وبينه ابدآ إلى الحد الذى يقوم معه بالشكوى منك لأى شخص . الرجل دائمآ مستغرق فى عمله وهو عالمه لذا حاولى اطلاعه يوميآ على مايجرى حوله اسردى عليه ما يهمه من الاخبار المحلية والعالمية وأيضآ شاركيه المعلومة الدينية التى اثريت نفسك بها اليوم . لا تنهرى اطفالك امامه ولا تشتكى من تصرفاتهم الا اذا اردتى ان ينهرهم وحاولى ان يكون ذلك فى اضيق الحدود . لا تتحدثى عن مشاكلك اليومية معه فقط ان كنتى متضايقة من شئ لايخصه بوحى له به . اذا قام اى شخص من طرفك بتصرف غير لائق بادرى بالاعتذار له دون إهدار لكرامتك او كرامة المخطئ . إذا قام بأى فعل ضايقك لا تعاتبيه فى الحال انتظرى يوم أو يومان ثم عاتبيه . . . بهدوء ولا تركزى على أنه اخطأ ولكن ركزى على أن هذا التصرف آلمك . احضرى له هدية كل فترة وارسلى له كروت على عنوانه من آن لأخر ورسائل يوميآ على هاتفه النقال . لا تجعلى يومآ يمضى دون اخباره أنك تحبيه . احرصى على ارتداء آخر صيحة من الموضة وما يراه خارج المنزل بعد الظيهرة وفى المساء ارتدى الملابس المناسبة لذلك لا تجعليه يراك ابدآ برداء واحد خلال اليوم . قومى بتغيير الاثاث كل فترة كذلك تسريحة شعرك وطريقة وضعك للماكياج . استأذنيه قبل فعل أى شئ إن كان خروج او تغيير شئ فى المنزل أو مشتروات او اتباع نظام غذائى . من آن لأخر ذكريه بذكرى سعيدة مرت بكم وكيف كانت ذكرياتكم سويآ فى شهر العسل . اقرأى عليه خطاباته التى كان يرسلها لك أيام الخطوبة . لا ترهقيه بكثرة طلباتك التى لا تناسب دخله وإذا اردتى حثه على تحسين اوضاعكم لا تقولى له فلانة زوجها يشترى لها كذا فقط ناقشيه بهدوء وركزى على احتياجكم لتحسين دخله . لا تحاولى ابدآ اشعاره بأنك كان من الممكن أن تتزوجى أفضل منه بالله عليك الرجل زوجك ويعلم مقدارك جيدآ وإن كان ممكن أن تتزوجى أفضل منه أم يجب أن تحمدى الله أنه قبل وتزوجك . حاولى تجديد نفسك وتطويرها دائمآ وحسنى معلوماتك العامة والدينية دائمآ . اجعلى له اسمآ للدلع تناديه به فى اوقات صفائكم بجانب الاسم الذى تناديه به فى الاوقات العادية . إذا تأخر عن ميعاد الغذاء اتصلى به فى العمل وذكريه بان يأكل . حثيه دائمآ على مقابله اصدقائه بصفة دورية فهذا سيشعره بالحرية . تجنبى اختلاق الاعذار الواهية لابقائة بجانبك وعدم زيارته لعائلته واصدقائه فصدقينى هو يفهمك ولكن لن يشعرك بذلك كما أن ذلك ليس من خلق المسلمة الحقة . حضرى له دائمآ ملابسه التى سيرتديها صباحآ وانتقى له اكثر من جورب فانت لا تعلمى ايهم يرتاح فى ارتدائه اكثر . لا توقظيه بحدة اهمسى فى اذنه بهدوء وابتسمى فى وجهه . دائمآ كونى مرحة معه وإن كنت ثقيلة الظل تجنبى الاستظراف فقط عوضى ذلك بالابتسام الدائم . إذا اردتى طلب شئ منه لابد أن تسبقه لو سمحت واطلبيه بدلال ورق دائمآ مارسى معه كل انواع الاتيكيت المتعارف عليها من طريقة مشى وجلوس وكلام اشعريه أنك ملكة او أميرة . دائمآ اخبريه عن طرائف الأطفال التى حدثت خلال اليوم . لا تنامى بجانبه ابدآ وتعطيه ظهرك حتى ولو كنتى على خلاف معه إلا إذا كان الامر خطيرآ . لا تتركى المنزل ابدآ فى حالة الخلاف ولا تتركى غرفتك وابدأى بالصلح انت حتى ولو لم تكونى مخطئة فكلمة آسف ثقيلة جدآ على لسان الرجال . اشعريه دائمآ بأنه افضل رجل فى العالم واشعرى انت ايضآ بذلك . إذا نهرك أمام الناس لا تردى اطلاقآ وبعد أن ينتهى اكملى حديثك معه كالعادة بدون اى تغيير من ناحيتك عاتبيه لاحقآ . إذا انفعل عليك بمفردكم فابتسمى فى وجهه وإن ظل غاضبآ داعبيه وإن استمر اصمتى وحاذرى من ترك الغرفة وهو لازال يوجه لك الكلام . رتبى له مواعيده دائمآ وبرامج زياراته . كونى صديقة له بحسن استماعك لاحداث يومه دون تبرم إن صدر منه ما يضايقك فإن تبرمت لن يحكى لك ثانية ابدآ . إذا لاحظتى أن تقصيره فى حقك زاد عن حده ارسلى له رسالة توضح كم اشتقت له وإن لم يستجيب اخبريه أن حالتك النفسية ساءت لبعده عنك . حاولى سنويآ أن تجعليه يذهب فى إجازة مع عائلته او اصدقائه ليريح اعصابه وليتجدد الحب بينكما هذا بجانب اجازته السنويه معكم . لا تشعرى اطفالك انكم مكرسون لراحته ولا تجبريهم على الهدوء وعدم اللعب فى وجوده فقط افهميهم انه يتعب كثيرآ فى عمله ويجب أن نوفر له جو من الهدوء ومن جانبك حاولى ألا تثيريهم فى وجوده حتى لا يضايقه بكائهم وفى حال نومه ابقى معهم فى غرفتهم والعبى معهم ولا تحدثوا ضوضاء بجانبه . كما تقومين بمساعده طفلك على النوم افعلى تمامآ مع زوجك اعطيه دائمآ كوب لبن دافئ او مشروبه المفضل قبل النوم . لا تتوقعى منه أن يعاملك برومانسية حالمة فغالبآ لن يفعل فقط حاولى أن تتأقلمى على طباعه فمن الصعب . تغييرها . . . لا تتوقعى معاملة مماثلة لمعاملتك تلك ولا تتوقفى عن ذلك فى حال ما إذا لم يتحسن زوجك فستأخذين الأجر على ذلك كما أنه بمرو الوقت سيتغير للأحسن فقط الصبر لا تتكلمى ولا تتناقشى ابدآ معه فى موضوع تعدد الزوجات ولا تشعريه أنك تخافين من هذا إن كنت كذلك . واخيرآ لا تشعريه بأنه محور حياتك الوحيد ولا تشعريه أنك تهملين اطفالك من أجله ولا تفعلى ذلك بالفعل اتقى الله فى معاملته ومعاملتهم . لا تخنقيه بالغيرة وثقى فيه دائمآ مع الحذر ولا تحاولى تقصى اخباره من اصدقائه او معارفه . لاتقحمي نفسك في معاملاته الشخصية أو علاقاته في العمل إلي أن يطلب منك المشورة ، وعندئذ عليك بإسداء النصائح بتروي ولا تعمدي لإثارته علي الآخرين أو تفرضي رأيا معينا . عليك ألا تشعريه بقصر نظره أو أن آرائه خاطئة علي الدوام حتي وإن كان كذلك . عليك أن تحافظي علي علاقة جيدة بأصدقائه ومعارفه حتي لا يخشي من وجودك في لقائاته معهم . منقول للفائدة واقف در تاريخ 21 شهر ربيع الثاني 1328ق املاك خود را كه در جاغرق ) از توابع مشهد ( و حدود آن كه مالك بوده از بيشه ماه و دو باب حوالي و نه عُشر از دو آسياب كه يكي از آن دو خراب و يكي آباد و تمامتِ يك دره فاز و چنارزار كه املاك متصرفة شخصي بوده و نيز ملك خريداري از كربلايي حمزه وآقاغلامرضا را بر آستانة رضوي وقف كرده است و تمام قطعات موقوفه را به تفصيل و با ذكر دقيق حدود و مشخصات آنها نام برده است . در پايان صورت اقرار وگواهي‌نامة توليت آستان قدس رضوي است ؛ نيز گواهي عده‌اي از علماي مشهد نقل شده است . هو مومن لایعبد الا الله او شخصی با ایمان است كه به جز خدا را نمی پرستد در فروشگاه چیترا شما هيچ مشکلی برای پس دادن کالای خود نداريد ، مثلا " اگر کالا غير از آن کالايی بود که شما در فرم سفارش خود ثبت کرديد و سايز و يا رنگ کالا مطابق با آن چيزی نيست که شما در فرم سفارش ثبت کرديد ، درظرف زمانی 5 روز شما فرصت داريد کالای خود رابرای ما ارسال کنيد . نسخه های متعددی از اين کتاب باقی مانده و منسوب به همين زين المشايخ البقالي ( نک : دنا ، 2 / 1101 ) ؛ البته در برخی نسخه های محدود ، اين کتاب به شخصی به نام ابو المعالي احمد بن محمد غزنوي نسبت داده شده ( نک : همان ) . شايد بررسی زبانی و زبان شناسانه اين متن در هويت نويسنده آن کمک کند که آيا از دانشمندی غزنوی است و يا از دانشمندی اهل خوارزم . اما از نقطه نظر فن تراجم نگاری و کتابشناسی آنچه همينک بر اساس گزارش ابن ارسلان در اختيار داريم نشان می دهد که ظاهرا کتاب تأليف زين المشايخ است ( گرچه ترتيب کتاب بنابر گزارش حاجی خليفه با ترتيب نسخه های موجود اندکی اختلاف دارد که شايد ناشی از اشتباه حاجي خليفه در گزارشش از کتاب باشد و نه چيزی بيشتر ) . پيش از اين همه حاجی خليفه را منبع اين اطلاع می دانسته اند اما از مقايسه همه موارد معلوم می شود که حاجی خليفه اطلاع خود را نه تنها متکی بر نسخه های اين اثر ارائه داده بلکه نظری به کتاب ابن ارسلان / منابع ناقل از آن هم داشته است . به هر حال در سالهای اخير اين کتاب يعنی تراجم الاعاجم در تهران منتشر شد و منسوب به غزنوي ( نيز نک : دنا ، 2 / 1112 ، که کتابی ديگر از همين زين المشايخ با عنوان ترجمان القرآن ياد می کند متفاوت با آن اولی ، بنابر گزارش دانش پژوه ) . معلوم نيست آيا مفتاح التنزيل او هم چيزی شبيه همين کتاب واژه های قرآنی بوده و يا تفسيری بر قرآن . در اعلام زرکلی آمده است که جلد سوم مفتاح التنزيل در کتابخانه ظاهريه موجود است ( 6 / 335 ) . اگر اين گزارش درست باشد بايد گفت که مفتاح التنزيل احتمالا همان تفسير بقالي بر قرآن بوده که ابن الساعي ديده بوده و نه کتابی درباره لغات قرآن . بدين ترتيب انتشار اين تفسير با توجه به اهميت نويسنده آن بسيار ضروری است ؛ خاصه اگر او را معتزلی بدانيم . انتشار اين مجلد از تفسير اهميت سنت تفسيری معتزليان و اراتباط کتاب را با تفسير زمخشري می تواند روشن کند ( برای شرح حال او ، نک : ابن الساعي ، الدر الثمين في أسماء المصنفين ، تحقيق احمد شوقي بنين و محمد سعيد حنشي ، دارالغرب الاسلامی ، تونس ، 1430 / 2009 ، ص 131 تا 132 ؛ ياقوت ، معجم الأدباء ، 6 / 2618 ؛ تاريخ الاسلام ذهبي ، 39 / 139 تا 140 ؛ الوافي بالوفيات ، 4 / 340 ؛ الجواهر المضيئة ، 4 / 392 ؛ طبقات المفسرين سيوطي ، ص 102 ؛ نيز نک : تاج العروس ، 8 / 357 که از ابو بکر محمد بن يوسف العدسي نام می برد و می گويد فقه آموخت و از ابو القاسم البقالي حديث فرا گرفت . او می گويد اين شاگرد از جرجان بوده که شايد تحريفی است از جرجانيه ؛ نيز نک : ياقوت ، معجم الأدباء ، 6 / 2538 که در آن از ابو الفتح محمد بن سعد بن محمد بن محمد بن محمد الديباجي المروزي النحوي ياد می کند که از شاگردان بقالي بوده است . تهذيب الكمال ، ج 12 ، ص 8 ، شرح حال سليمان بن طرخان تيمي . از اين روى در طول تاريخ بارها اشخاصى از معروف بودن نام و نهضت حضرت استفاده كرده خود را امام موعود ناميدند از جمله اسماعيليه يا واقفيه كه وجودشان بر اين اساس شكل گرفت ; چه اسماعيليه معتقد بودند كه امام موعود همان اسماعيل است و او زنده و از انظار غايب است . واقفيه نيز همين اعتقاد را نسبت به امام موسى بن جعفر ( ع ) داشتند . وجوه اعجاز قرآن - بخش اول متاخرین افزوده اند كه این نظم و شیوه سبك چنان صورت گرفته كه نغمه آفرین و دارای آوای جان بخش و روح ا . . . فیزیک : نمونه سوال فصل دوم : صفحه اول صفحه دوم صفحه سوم صفحه چهارم کندهار ( پژواک ٢ ورى ٩٠ ) : د کندهار د پوهنې رييس وايي ، چې په دغه ولايت کې د ناامنيو له امله د تړل شويو ښوونځيو له جملې ٦٣ ښوونځي يې بېرته پرانيستي او د روان ١٣٩٠ کال تر پايه به په کندهار ک ربما غدٍ أو بعد غد ربما بعد سنين لا تعد ربما ذات مساءٍ نلتقي في طريق عابر من دون قصد اس ام اس تبریک نیمه شعبان و انتظار حضرت مهدی ( عج ) به امید روزی که متن تمام اس ام اس ها یک جمله باشد و آن : مهدی آمد / / بر چهره پر ز نور مهدی صلوات ب . . . آج كرسمس ڈے تها يەاں پيرس ميں سب دوكانيں بند تهيں حته كه مكڈونلڈ والوں كے ريستوران بهى بند تهے ! فرانس كے انتەائ سرد موسم ميں باەر كام كرنے كى وجه سے مجهے فلو ەے جس كى وجه سے ناك بند گلے ميں درد بهىەےيەاں ەمارى رەائش پر ٹيلى فون ٹيلى وژن يا انٹرنيٹ وغيره نەيں ەےاس ليئےمجهے انٹرنيٹ اكسيس كے لئيے وايى فائى ەاٹ سپاٹ تك جانا پڑتا ەےجو كه پيرس ميں گنى چنى جگهوں په ەےمثلا ميكڈونالڈ ريستوران ! كام كىمصروفيت وجه سے كتنے ەى دنوں سےبلاگ كو آپ ڈيٹ كرنے اور ميل چيك كرنےكا موقع نەيں مل سكا تهااس لئے سوچا كه هفتے كو يه كام نپٹاكراتواركوكپڑےوغيره دهوليں گے عام دنوں ميں ميں صبح پانچ بجے جاگ جاتا ەوںمگر اج كچه تو ەفته تها اور طبيعت بهى خراب تهىاس لئيے بستر سے نكلتے نكلتے ساڑهے آٹه بج گئے ايك كپ كافى اور غسل پهر بس پر نزديكى انڈر گراؤنڈ شمالى اسٹيشن سے آر اى آر لے كر سينٹ مشل والےمكڈونلڈپرپەنچےتوخلاف معمول اسےبندپاياوەاںسےپيدل نوٹرڈيم والےچرچ كےسامنےسےگزركردرياےءسين كاپل پاركركےشاتلےوالےمكڈونالڈپرپەنچےوه بهىبندتهاوهاں سےلوّرعجائب گهركےساته ساته چلتےرودى ريوالىوالے كو بهى بند پايا اس لئے شانزےليزےكى طرف منه كيا ! لوّر اوركنكورڈكےدرميان والے ايك نمبرلائن كےٹيولريپ اسٹيشن سے انڈرگراونڈلےكرشانزےليزےپەنچا وهاں مكڈونلڈ كهلا ەوا تها ! بەت سى ميلوں ميں اعظم چٹهه كىارجنٹ كےعنوان سے ميل تهى ! جلدي رابطه اور ملنےكالكهاتها ! اعظم صاحب يەاں ايك ديسى ريستوران ميں ەيڈكك ەيں اور كتنےسالوں سے فرانس كےرەائشىەيں ! پيرس سےتهوڑاباهرليكن ميٹروكےايرياكےاندررهتےەيں ! شانزےليزےوالى روٹرى سےتيره نمبرميٹرولے كرچٹهه صاحب كے ريستوران پەنچا ! چٹهه صاحب نےكافىسےتواضع كى ! انت كى اس سردىميں مزه آگيا ! ميں نے مسله پوچهاتوانهوں نےكچه اىميلوںكے پرنٹ ديكهائےجن كےمطابق چٹهه صاحب كو ان كى لاٹرىنكلنے كىنويدتهىجبكه چٹهه صاحب نے كوئىلاٹرى كى ٹكٹ خريدى ەى نەيں مگراىميلوں كے مطابق ان كو ٹكٹ نمبر سيريل نمبر ريفرنس نمبر لكهكربهيجے گئے ەيں اورنائجيريا كے فون نمبروں پر رابطه كرنے كاكەا گيا ەے ! اب چٹهه صاحب نے مجه سے مشوره مانگا ەے كه كيا كرنا چائيے ؟ ؟ جومشوره ميں نے ان كو دياەے تهوڑىدير كے لئيے اس كو چهوڑ ديں اور جو بهى دوست ميرے اس بلاگ كو پڑه رهے ەيں وه مشوره ديں كه چٹهه صاحب كو كيا كرنا چاهئيے ! ! آپ اپنا مشوره كمنٹ ميں انگلش اردو يا رومن اردو ميں لكه سكتے ەيں ! ! آپ سب كى رائے كا بڑى بے چينى سے انتظار رەے گا حضور عنصر نجس و منفور صهيونيست در مسجد الاقصى مردم را بى تاب كرد ؛ اگر همان روز سران مدعى مساءله فلسطين يا سران كشورهاى عربى اعتراض مى كردند ، مردم احساس مى كردند كسى هست حرف آنها را بزند ، شايد قضايا اين جور نمى شد ؛ اما مردم ديدند خودشان بايد بيايند توى ميدان ؛ و آمدند توى ميدان . * پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم نے فرمایا : شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ اللّه ُ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَكَةِ ؛ * هم اپنے تمام قارئین و صارفبن کا خیر مقدم کرتےهيں امیر المومنین حضرت علی ابن ابی طالب ( ع ) نے فرمایا : ایک دن رسول خدا ( ص ) نے ہمارے درمیان خطبہ ارشاد فرمایا جس میں آپ ( ص ) نے فرمایا : اے لوگو ! تمھاری طرف بابرکت و رحمت اور گناہوں سے معاف ہونے والا مہینہ آرہا ہے جو خدا کے نزدیک تمام مہینوں سے افضل ہے ۔ ( شیخ صدوق ) اللهم عجل لویک الفرج . یا صاحب الزمان دنیا آپ کے انتظار میں ہے . خيالتو مي دزدم از تو شبستون خواب تو ابرا پنهون ميشم يه وقت نبينه مهتاب بارون ميشم مي بارم تو آسمون چشمات که رو زمين به ياد همه بمونه چشمات بخواي نخواي فقط تو بياي نياي فقط تو تو . تو . فقط تو آهاي آهاي فقط تو از سر پرچين شب وقتي سرک مي کشي مهتاب هاج و واج و پائين ترک مي کشي مي ياد واسه تماشا مي افته تو حوض نور اونجا که عکس چشمات افتاده از راه دور بخواي نخواي فقط تو بياي نياي فقط تو تو . تو . فقط تو آهاي آهاي فقط تو تو ترمه نگاهم چشات گلابتونه گذشتن از تو سخته محاله دل بتونه يه گوشه تو قلب هر آدمي نوشته با عشق ميشه پنبه کرد هر چي که غصه رشته اين عمل چند بار انجام شد . سپس فرمود : ما جز به حق ملائكه را نازل نمى كنيم و ايشان هم در اين هنگام ( وقتى نخواهند داشت ( 8 ) از طرف ديگر برخى امامان به خاطر موقعيتهاى ويژه خويش توانستند دست به اقداماتى بزنند كه مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه اى اسمى از آنان بر لوح تاريخ بماند . تقبلى تحياتى اختى الفاضله وشكرا على مرورك الجميل ( أولاً : ابو شوارب آن‌ قسمت‌هايي از روايت را كه با عقيده او سازگار نبوده حذف نموده و مورد دل‌خواه خود را آورده است به عنوان مثال اين قسمت‌ها را : كـلمـه ( آلاء ) جمع ( الى ) به معناى نعمت است و كلمه ( تمارى ) به معناى تشكك و خـود را بـه طـور مـصـنـوعـى مـردد جـلوه دادن اسـت ، و جـمـله مـتـفـرع بـر مـا قبل است كه افعالى را به خداى تعالى نسبت مى داد . ستاسې غږ : د درې گونو قوو له مخامختيا څه راوتلى شي ؟ يحذر المنافقون ان تنزل عليہم سورة تنبئہم بما فى قلوبہم تمام دعوتهاى حقه الهيه و شرايع كامله ربانيه - چه در كشف حقايق توحيد و سراير تفريد و تجريد ، و چه بسط فضايل و محاسن اخلاقيه ، و چه در تشريع احكام الهيه - بيرون از دو مقصد كه يكى مقصود بالذات و با استقلال است و ديگرى مقصود بالعرض و بالتبعيه است ، نيست . آنچه مقصد ذاتى و غايت بعثت و دعوت انبيا - عليهم السلام - و مجاهدت و مكاشفت كمل و اوليا - عليهم السلام است ، آن است كه انسان طبيعى لحمى حيوانى بشرى ، انسان لاهوتى الهى ربانى روحانى شود ، و افق كثرت به افق وحدت متصل شود . ( ملت خوشبخت ) islam sssss yahova کار کاربران انجمن کلمة سواء ، عدنان العرعور آمريکا ، پاکستان ، سيل ، آواتر ائمه ی اربعه ابنه ای احیاء ادريس بكـــر ازدواج اسلام افضلیت الحرب الضعيفة والموضوعة الكريم المرتلة الوجیز ، البدوی ، مختصر ، فقه امارت اسلامي افغانستان امام زمان امام شافعی انجیل تناقض مسیحیت ايران تحریف تشیع تفسیر ، قرآن ، محمد حسان توهین به زن کشتزار قرآن جاهلیت جبرئیل یسأل و النبی یجیب جعل جواب حدیث حضرت علی حفصه دستکاری دلائل و شمائل ، عریفی زندیق آرش بیخدا گفتگو سعد + الغامدی + مسلمان سعود الشريم سلسلة ، الأحادیث سلمان فارسی روزبه قرآن سني سوالاتی از اهل سنت ، هدایت شیعه شاهد شب قدر شهید مولوی علی دهواری صحيح بخاري عائشه عاتکه عقیده فتاوی ، مصطفی ، العدوی فتاوای روزه رمضان فتنه فضیلت قرآن لذة میوه مختصر فقه و احکام مسند حمیدی معرفی مفتي ملازاده شبكه اهل سنت نیازمند به الله بی نیاز ناظر ورود به بهشت وفا سیرت مبارکہ احکامات الہی کی تشریعی حیثیت رکھتی ہے یعنی سیرت پاک قرآن کی شرح ہے ۔ اور اللہ تعالی نے قرآن پاک کی حفاظت کا ذمہ لیا ہے ۔ ارشاد باری تعالی ہے ۔ " تحقیق کے ہم نے ہی ذکر ( قرآن ) کونازل کیا ہے اور ہم ہی اس کی حفاظت کرنے والے ہیں " ۔ الله يار الله يار كا تعلق منڈى بهاؤالدين سے هے ـ اللّه يار بهائى تارڑ بلوچ هيں پاكستان ميں ذمينداره اور دوكان دارى كرتے تهے ـ اس وقت فرانس ميں رهائش پذير هيں ـ فرانس ميں الله يار بهائى رنگ كا كام كرتے هيں ـ پٹوار كے سسٹم كے متعلق يه كسى بهى پٹوارى جتنا جانتے هيں ـ زمينوں كے معاملات ميں هم دوست ان سے هى مشوره كرتے هيں ـ عام طور پر كم گو الله يار پرهے پنچائت كے معاملات ميں شرارتى ادمى كى انتشار پهلانے والى بات كوپكڑے اور اس كا جواب دينے ميں ماهر هيں ـ اللّه يار تارڑ احمد فراز بوبى آپنے حلقے ميں بوبى بوبى هى كے نام سے پهچانا جاتا هےـ اس كے بهت كم دوستوں كو اس كے اصلى نام احمدفراز كا پته هے ينگ مين اور ويلڈريس بوبى آپ كو شام كے وقت ويمبلے والوں كى گلى ميں لاهور ريسٹورينٹ كے پاس سلطان يا طارق كے ساتهـ پهرتا هوا ملے گا ـ جين پر ليدر كى جيكٹ اور بالوں كو جل لگائے ـ بوبى يهاں فرانس ميں بجلى كا كام كرتا هے اختراختر كا تعلق گجرات كے ايك قصبے ڈنگه ( اصل لفظ هے دين گاه ) سے هے ان دنوں يهاں فرانس ميں اپنے بڑے بهائى افضل كے ساتهـ رهائش پذير هے پاكستان ميں لكڑى كے كام كا كاريگر تها مگر فرانس ميں بجلى كا كام كر رها هے ـ الشيخ المفيد ، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري ، البغدادي ( متوفاي413 هـ ) ، الأمالي ، ص 578 ، تحقيق الحسين أستاد ولي - علي أكبر الغفاري ، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع ـ بيروت ، الطبعة الثانية ، 1414هـ - 1993 م . اور يہ آيت اللہ تعالى كي صفات كمال كے اثبات كي دليل ہے ، كيونكہ المثل الاعلى يعنى كامل اور اكمل وصف ہے ، تو دونوں آيتيں اللہ تعالى كے اسماء حسنى اور بلند صفات كو عمومى طور پر ثابت كرتى ہيں ، اور كتاب و سنت ميں اس كي تفصيل بہت زيادہ ہے . انا مش عارف احمد ده مستحمل اللي اسمها كوكا دي على ايه انا لو مكانه كنت اول حاجة هعملها بعد ما اتجوز كوكا اني اطلقها ! ! مشكوره ام يوسف الغاليه ربي يعطيكي العافيه يارب انتي هنا وانا اقول الست دي فين مختفيه ما بتدخل المطبخ ولا ايه ربي يسعدك ويهنيكي يارب محبتي في الله وتقديري لكي غاليتي فالقت عصا ھا و استقر بھا النوى كما قر عينا بالاياب المسافر 0 ويش رايكم انصبح ونمسي على بعض 0 ويش رايكم انصبح ونمسي على بعض 0 بليززززز ادخلو بس دقيقه 0 لعبة جاوب بنعم او لا 0 قصص مضحكه مرررره لا يفوتكم 0 لغز اتحدى واحد او وحده تحله 0 قصص مضحكه مرررره لا يفوتكم 0 قصة ولد توووحفه 0 لعبة اكشك واربح خبرگزاري فارس : جزئيات افزايش نرخ سيمان به‌همراه جدول جديد افزايش قيمت منتشر شد . مي كنم . هيچي نميگم . آمار لبخندهاي مسخره ام به اوج رسيده و انقدر اطلاعات موضوع : این موضوع 0 پاسخ داده شده است و 78 مشاهده شده است ! کتاب آشنايي با موج سوم اثر الوين تافلر مترجم داوود بي نياز با قیمت 10000 ریال در سایت چیترا عرضه می گردد . خدايا تا به کي هجران مهدي / به دستم حسرت دامان مهدي / الهي هر بلا از حضرتش دور / الهي ، من بلا گردان مهدي . . . - * * سحر * * چرخهاي آبي ، توربين ها ، ژنراتورها ، سيم ها و كابلها و لوله هاي پوششي ( هوايي و زيرزميني ) و ساير لوازم مربوطه 35 سال تو اين 2 3 روز انقد سرفيدم كه نگو ! ! طيب ماتيجو نجمع الحاجات دى فى شنطه كبيره وبالتالى هنجمع فيها كل الحاجات الى مالهاش لازمه دى ومثلا لو سافرنا واخدنا الشنطه دى بالغلط يعنى مش هنعرف نعمل بيها اى حااااااااااااااجه 2 . الامر بالمعروف و النهى عن المنکر از آیة اللّه نورى ، ص42 تا 47 و ترجمه آن توسط مرحوم محمد اشتهاردى ، از ص 81 تا 90 . و آن مـعـنـا و مـطـلبـى كه در صحف آن دو بزرگوار آمده بوده ، اين بوده كه : هيچ انسانى گـنـاه انـسانى ديگر را تحمل نمى كند ، يعنى نفس هيچ كس گناهى كه ديگرى كرده آلوده نمى شود ، و قهرا هيچ كس هم به گناهى كه ديگرى كرده عقوبت و مؤ اخذه نمى شود . د پوهنې وزارت نه هيله لرم ، چې زموږ ټولو ښوونځيو ته دې د نوي نصاب کتابونه راکړي . هندي كم سامسونگ SUMSUNG VP - D175 فرمت MINI DV اپتيكال زوم 34x ديجيتال زوم 1200X مانيتور LCD 12 / 7 اينچ پشتيباني از كارت حافظه لرزشگير ديجيتالي نور LED USB 2 . 0 ريموت كنترل ورودي DV هندي كم سامسونگ SUMSUNG VP - D175 با یکسال ضمانتنامه سام سرویس مادر او الهه ميرجلالي اميديار مدرک دکتراي زبانشناسي خود را از دانشگاه سوربن دريافت کرده بود و پدرش يک جراح بود . خانواده پير زماني که او 6 ساله بود به آمريکا مهاجرت کردند و پير در واشنگتن بزرگ شد . و اين كه او است كه اسباب خنديدن و گريستن را فراهم كرده ( 43 ) . واشوف بعينى الأجنبى داخل معاه شنطة بضاعه ؟ ؟ حقوق نسواں اور ان کے بارے میں مسا ئل « براي هر چيزي اساسي است و پاية اسلام حبّ ما اهل بيت است . » [ 4 ] خط استوا " عرض جغرافیایی صفر درجه " در این سفر ۲۵ هزار مایلی از منطقه ویژه ای از این زمین عبور میکنیم از کشور هایی که گرفتار جنگ " فقر " بیماری و فساد هستند . خط استوا داستان سفر فردیست که سفر خود را از مدار صفر درجه در قلب آفریقا شروع میکند و تا آسیا و آمریکای جنوبی ادامه میدهد که در راه با ماجراها و خطراتی هم روبرو میشود . در این مستند خط استوا را در آفریقا و آسیا دنبال میکنیم وسپس نوبت به آمریکای لاتین رسیده آخرین مرحله از سفر یه روی خط استوا ما رو به امریکای لاتین می بره قاره ای پر از منابع طبیعی و جایگاه شش های زمین از اقیانوس اطلس شروع کردیمو از مجموعه جزایر گالاپاگوس درست روی خط استوا که شما میتوانید شاهد هنر نمائی حیات وحش باشید پیزی که شبیه هیچ جای زمین نیست در بيداري به حضور حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم رسيدم . همراه حضرت ، خلفاي راشد و پيامبران گذشته چون خضر نبي حاضر بودند . حضرت دستم را گرفته و بر صندلي مخصوص خود نشاند و به من فرمود : « تو مهدي منتظَر هستي » . [ 17 ] هو كبير بعقل يا رونه دة عملاق العمالقة لستم صفحه فى كتاب ولا كلمات قد قيلت بل انتم احباب بالقلب سكنت و گاه شاگرد ، از استاد ، اجازه - ى خاص در مورد يك اثر يا كلى در مورد آثار يك مؤلف - مى گرفته است تا كتابش را روايت كرده يا مطالبى از آن را در كتاب خودش درج كند . گاه نيز بدون اجازه چنين مى كرده و با استفاده از آثار ديگران اثر خويش را پديد مى آورده است . ـــــ لى سى ئۇستازززز ، ئۆزلىرى تاغقا چىقتىلىمۇۇۇۇۇۇ ! ـــــ دەپ ۋارقىرىدى تازا بىر نەپەس ئېلىپ كۈچەپ . این صفحه تا به حال 232 بازدیدکننده داشته است گزارش تصويري يكي از قديمي ترين شهرهاي جهان ما و قلـــــــــــم باداره ستا در تــــــــــــه لمن نيـــــــولې د وران کورګي يؤ روغ چينار مي رانه مه ورانــــوه رو نيز پيشاپيش بهتون تبريك مي گم . پيروزي به دورانديشي است و دورانديشي به راز داري . از اهداف عمده نهضت عاشورا ، مبارزه با طاغوت بود . طاغوت آن زمان هم حكومت ظالمانه و جائرانه يزيد بن معاويه بود . بنابراين امام حسين ( ع ) با تمسك به فرمايش جد بزرگوارشان حضرت رسول اكرم ( ص ) كه فرمودند : هر كس حكومت ستم پيشه اي را ديد كه حرام هاي الهي را حلال و حلال هاي الهي را حرام مي شمارد ، به ظلم و ستم رفتار مي كند ، اگر عليه او اعتراض نكند و قيام ننمايد ، بر خداست كه او را به جايگاه و كيفرش برساند . ( 5 ) امريكا بايد پر پاكستان فشار راولي ، په دې معنى چې خپلې مرستې دې ورباندې بندې کړي ، ترڅو ترهگر له منځه يوسي ، كه داكار ونه كړي په افغانستان كې آرامي ناشونې ده . شعار امسال منم اينه نمره ي بيست كلاس ابدا به هيچ وجه نميخوام د پاکستان ' ' حرکت المجاهدین ' ' یا ( ( HuM اورپکې ډلې د امریکا هغه راپور بابیزه بللی ، چې وايي دغه ډله له القاعدې سره نژدې اړيکي لري . 2 - دومين عامل نااميدى مردم ساكن در مناطق اشغالى از اقدام سازمانها و گروههاى فلسطينى خارج از اين نقاط به ويژه نوميدى از سازمان آزاديبخش فلسطين به عنوان شاخصترين نيروهاى مبارز فلسطين تا اين زمان . پى نوشت ها ۱ . دانش آموخته حوزه علميه قم و استاديار گروه علوم سياسى دانشگاه مفيد . ۲ . Robert Audi ( Editor ) , The Cambridge Dictionary of Philosophy . cambridge University Press : U . K , ۱۹۹۵ p . ۷۰۰ . ۳ . احمد فؤاد باشا ، « ابستمولوجيا العلم و منهجيته فى التراث الاسلامى » فى : نصر محمد عارف ، قضايا المنهجية فى العلوم الاسلاميه و الاجتماعيه ( القاهره : المعهد العالمى للفكر الاسلامى ، ۱۴۱۷ ق ) ص ۲۳ . ۴ . همان ، ص ۲۷ . ۵ . رضا داورى اردكانى ، فارابى ، مؤسس فلسفه اسلامى ، ( تهران : پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى ، چاپ سوم ، ۱۳۶۲ ) ص ۱۵۵ . ۶ . ابو حامد الغزالى ، مجموعه رسائل ( بيروت : دارالفكر ، ۱۴۲۱ ق ) ص ۵۴۲ . ۷ . عبدالرحمن بن خلدون ، مقدمه ، ترجمه محمد پروين گنابادى ( تهران : شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، ۱۳۷۵ ) ص ۸۶۴ - ۸۶۶ . ۸ . سيد جعفر سجادى ، فرهنگ علوم فلسفى و كلامى ( تهران : امير كبير ، ۱۳۷۵ ) ص ۴۳۰ . ۹ . همان ، ص ۴۲۹ - ۴۳۰ ؛ ژان برن ، ارسطو و حكمت مشائى ، ترجمه سيد ابوالقاسم پورحسينى ( تهران : اميركبير ، ۱۳۷۳ ) ص ۴۳ - ۴۴ . ۱۰ . ابونصر محمدبن محمد فارابى ، احصاء العلوم ، ترجمه حسين خديو جم ( تهران : شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، ۱۳۶۹ ) ، مقدمه مترجم ، ص ۱۶ - ۲۰ . ۱۱ . همان ، ص ۴۱ به بعد . ۱۲ . همان ، ص ۱۰۶ - ۱۰۹ . ۱۳ . فارابى ، احصاء العلوم ، مقدمه مترجم ، ص ۷ . ۱۴ . همان ، ص ۱۱۳ - ۱۱۴ . - على عباس مراد ، دولة الشريعة : قراء ة فى جدلية الدين و السياسة عند ابن سينا ( بيروت : دارالطليعه ۱۹۹۹ م ) ص ۱۶ - ۴۴ . ۱۵ . ابونصر محمد فارابى ، كتاب المله ، تحقيق محسن مهدى ( بيروت : دارالمشرق ، ۱۹۶۸ ) ص ۵۰ . ۱۶ . فارابى ، احصاء العلوم ، ص ۱۱۴ . ۱۷ . على اصغر حلبى ، گزيده متن رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا ( بى جا : زوار ، ۱۳۶۰ ) ص ۳۰ - ۳۱ . ۱۸ . همان ، ج ۴ ، ص ۲۰۹ - ۲۱۸ . ۱۹ . همان ، ج ۱ ، ص ۲۶۴ ؛ على عباس مراد ، پيشين ، ص ۴۶ - ۲۲۰ . ۲۰ . ابوحيان التوحيدى ، الامتاع و المؤانسه ، ( بى جا : مكتبه الحياه ، بى تا ) ج ۲ ، ص ۵ - ۶ . ۲۱ . حميد عنايت ، « بينش سياسى اخوان الصفا » ، ترجمه و تحشيه غفورى ، اطلاعات سياسى - اقتصادى ، سال دوازدهم ، ش ۱۰ - ۹ ( سال ۱۳۷۷ ) . ۲۲ . همان . ۲۳ . محسن مهاجرنيا ، انديشه سياسى مسكويه ( قم : دفتر تبليغات اسلامى ، ۱۳۸۰ ) ص ۴۵ . ۲۴ . ابو على مسكويه ، تجارب الامم ، به كوشش ابوالقاسم امامى ( تهران : سروش ، ۱۳۶۶ ) . ۲۵ . سيد جواد طباطبايى ، زوال انديشه سياسى در ايران ( تهران : كوير ، ۱۳۷۳ ) ص ۱۵۴ . ۲۶ . همان ، ص ۱۷۱ . ۲۷ . محمد محمدى گيلانى ، ترجمه الهيات شفا ، فن سيزدهم ، مقالات ۴ - ۱ ( قم : دفتر تبليغات اسلامى ، ۱۳۷۹ ) ص ۲۰ - ۱۳ ) ؛ على عباس مراد ، پيشين ، ص ۵۰ - ۳۱۰ . ۲۸ . مرتضى مطهرى ، مجموعه آثار ( تهران : صدرا ، ۱۳۷۴ ) ج ۷ ، ص ۲۳۱ - ۲۳۲ . ۲۹ . همان ، ص ۲۳۱ - ۲۳۲ . ۳۰ . ابوحامد محمد غزالى ، احياء علوم الدين ( تهران : شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، ۱۳۶۴ ) . ۳۱ . ابوحامد محمد غزالى ، مجموعه رسائل ، ص ۵۴۲ . ۳۲ . همان ، ص ۵۴۲ - ۵۴۶ . ۳۳ . سيد جواد طباطبايى ، درآمدى فلسفى بر تاريخ انديشه سياسى در ايران ، ( تهران : كوير ، چاپ سوم ، ۱۳۷۲ ) ص ۷۷ . ۳۴ . خواجه نصير الدين طوسى ، اخلاق ناصرى ، تصحيح و تنقيح مجتبى مينوى و عليرضا حيدرى ( تهران : خوارزمى ، چاپ پنجم ۱۳۷۳ ) . ۳۵ . همان ، ص ۴۱ . ۳۶ . همان . ۳۷ . همان ، ص ۱۵۴ . ۳۸ . ابن خلدون ، پيشين ، ص ۸۸۴ - ۸۸۳ . ۳۹ . همان ، ص ۶۴ . ۴۰ . همان ، ص ۶۹ . ۴۱ . همان . ۴۲ . محسن مهدى ، فلسفه تاريخ ابن خلدون ، ترجمه مجيد مسعودى ( تهران : شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، چاپ سوم ، ۱۳۷۳ ) ص ۲۹۰ - ۲۹۲ . ۴۳ . ابن خلدون ، پيشين ، ص ۱۰۹۴ - ۱۰۸۷ . ۴۴ . همان ، ص ۱۱۴۶ - ۱۱۴۸ . ۴۵ . ناصيف نصار ، انديشه واقع گراى ابن خلدون ، ترجمه يوسف رحيم لو ( تهران : مركز نشر دانشگاهى ، ۱۳۶۲ ) ص ۲۵۲ - ۲۵۹ . ۴۶ . محسن مهدى ، پيشين ، ص ۲۹۱ . ۴۷ . همان ، ص ۲۰۴ . ۴۸ . همان . ۴۹ . Erwinl . j . Rosenthal , Political Thought in Medieval Islam ( Combidge university press : uk , ۱۹۸۶ ) pp . ۱ - ۱۰ . - سيد جواد طباطبايى ، ابن خلدون و علوم اجتماعى ( تهران : طرح نو ، ۱۳۷۴ ) ص ۲۵ . ۵۰ . فرهنگ رجايى ، معركه جهان بينى ها : در خردورزى سياسى و هويت ما ايرانيان ( تهران : احياى كتاب ، ۱۳۷۳ ) ص ۱۷ - ۱۸ . ۵۱ . سيد جواد طباطبايى ، درآمدى فلسفى بر تاريخ انديشه سياسى در ايران ، ص ۶ - ۲۹ . ۵۲ . سيد جواد طباطبايى ، ابن خلدون و علوم اجتماعى ، ص ۲۵ . ۵۳ . داود فيرحى ، قدرت ، دانش مشروعيت در اسلام ( تهران : نشر نى ، ۱۳۷۸ ) ص ۲۷ - ۳۱ . ۵۴ . البته طباطبايى در نقد عنايت مى نويسد : « شيوه تاريخى متعلق به متفكران معروف به مورخ » جريان مستقلى نيست . ابن خلدون و علوم اجتماعى ، ص ۲۶ . ۵۵ . فرهنگ رجايى ، پيشين ، ص ۱۲۹ - ۱۳۰ . ۵۶ . داود فيرحى ، پيشين .

Download XMLDownload text