Dependency Tree

Universal Dependencies - Persian - Seraji

LanguagePersian
ProjectSeraji
Corpus Parttrain
AnnotationSeraji, Mojgan; Ginter, Filip; Nivre, Joakim; Popel, Martin; Zeman, Daniel

Select a sentence

Showing 901 - 1000 of 4798 • previousnext

s-901 من خیلی دوست داشتم که بازیگرهایم را هیچ کس نشناسد؛ یعنی اکثرشان تازه‌کار باشند.
s-902 ولی اگر تازه‌کار می‌بردیم، دچار مشکل می‌شدیم، چون کار با آن‌ها زمان زیادی می‌برد.
s-903 آمدیم از یک سری بازیگر استفاده کردیم که محبوب تماشاگر باشند؛ هر‌چند بعضی‌شان مثل ایرانمنش برای تماشاگر تلویزیونی ستاره نیست و خیلی‌ها شاید نتوانند این تیپ جدیدش را در مقابل تیپ قبلی‌اش بپذیرند.
s-904 گفتید که ایرانمنش حتی به عنوان رایس تشکیلات در شهر، پایین‌تر از بقیه بچه‌ها دیده می‌شود؛ من فکر می‌کنم به خاطر همین ارتباط برقرار نکردن با ایرانمنش باشد؛ شما این طور فکر نمی‌کنید؟
s-905 نه، به خاطر این است که ایرانمنش در واقع یک کارهایی در شخصیتش انجام می‌دهد.
s-906 ببینید معرفی این آدم چه جوری است: یک آدمی است که در اتوبان دارد رانندگی می‌کند و روزنامه می‌خواند و با تلفن همراه صحبت می‌کند و بنزین تمام می‌کند و سر جلسه امتحان تقلب می‌کند.
s-907 اگر ما می‌خواستیم یک تهیه‌کننده‌ای که مردم در ذهنشان دارند بگذاریم، چون از دور ما را می‌شناسند، نمی‌شد.
s-908 اتفاقا ما در معرفی تکلیف خودمان را مشخص کردیم.
s-909 آدمی است که قرار است منفی نباشد، ولی خیلی مقید به مقررات است و دیسیپلین اجتماعی.
s-910 در معرفی‌اش هم گفتیم.
s-911 برای خیلی‌ها تصور این حالت خیلی مشکل است که رایس این جمع فرهنگی این جوری باشد.
s-912 من دقیقا می‌گویم خیلی از رایسه‌ای فرهنگی ما این جوری هستند، اگر نگاه واقع‌بینانه‌تری داشته باشیم، و این ریسک است، چون خیلی‌ها دارند با آن کلیشه‌ها کار می‌کنند.
s-913 می‌گویند چه جوری است که تهیه‌کننده خودش دارد تقلب می‌کند!
s-914 بنده تهیه‌کننده هزار بار سر جلسه امتحان تقلب کرده‌ام و آخر هم نتوانستم مدرکم را بگیرم.
s-915 پس اگر بخواهیم واقعیت را نگاه کنیم، چیز دیگری است، نمونه‌اش خود من.
s-916 تماشاگر با این‌ها مشکل دارد، ولی من مطمئنم که بعد از چند قسمت می‌پذیرد.
s-917 عادت می‌کند.
s-918 نه، اگر یادتان باشد، در سری قبل مردم با شخصیت امیرحسین صدیق در دو - سه قسمت مشکل داشتند.
s-919 مجری یک برنامه این‌قدر شوخ و دودوزه‌باز و کلک، بعد تبدیل شد به محبوبترین شخصیت.
s-920 حتی ما نگران شدیم، نکند تبدیل شود به آدمی که مردم از او بدشان بیاید.
s-921 بعد دیدیم که نه، اتفاقا برعکس شد.
s-922 این تجربه‌ای بود که ممکن است جواب بدهد و یا ندهد.
s-923 مقوله‌ای که در برنامه‌سازی ما مد شده این است که به علل مختلف می‌روند یک بازیگر خاص که به نقش می‌خورد، انتخاب می‌کنند و با گریم یک بلایی به سرش می‌آورند و روی او کار می‌کنند، با طراحی لباس و به هر حال از او استفاده می‌کنند.
s-924 یک چنین قضیه‌ای اینجا احساس می‌شود؛ مثل حضور نیما رئی‌س.
s-925 نیما رئی‌س با بچه‌اش که همراهش هست و آن اتفاقی که برایش افتاده و پیش‌بینیهایی که نویسنده برایش کرده، یک‌جوری برای این نقش ضعیف است.
s-926 آدم احساس می‌کند سنش باید بیشتر باشد.
s-927 این قضیه به چه شکلی است؟
s-928 من یکی از اولین انتخابهایم نیما رئی‌س بود، چون در تااتر دیده بودمش .
s-929 نیما رئی‌س در تااتر بازیگر بسیار قوی‌ای است و شکی هم در این نیست.
s-930 در تااتر خیلی خیلی خوب بود و بر اساس چیزی که گفتم، سعی کردم از بازیگرهای ناآشنا استفاده کنم که یکی از این‌ها نیما رئی‌س بود.
s-931 از لحاظ بازی از او مطمئن بودم و از لحاظ شخصیتی هم موقع نوشتن به او فکر می‌کردم و اصلا برای او نوشتم.
s-932 حتی روی این حالت اسم بچه‌اش را گذاشتیم نیما؛ یعنی اسم خودش را گذاشتم، که یک‌جوری با بچه‌اش جور دربیاید.
s-933 از لحاظ این که گریمش چرا آن طوری است، موقعی که ما نیما رئی‌س را خواستیم، موهایش خیلی کوتاه بود.
s-934 ولی آن نیمایی که من در فیلم می‌دیدم، باید موهایش خیلی بلند و خشک باشد و مثل شخصیت خودش خشک و انعطاف‌ناپذیر و یک مقدار تلخ‌تر از بقیه.
s-935 دیدیم که آن موهای کوتاه جواب نمی‌دهد و اتفاقا او را آرام نشان می‌دهد.
s-936 تست گریمش خیلی طول کشید.
s-937 بعد از این که سه روز با یک گریم ازش فیلم گرفتیم، کار را تعطیل کردیم و سه روز اول را دوباره با گریمی دیگر گرفتیم.
s-938 به خاطر موهای نیما رئی‌س چهار روز کار عقب افتاد.
s-939 ولی فکر می‌کنم حالا این موها، خیلی موی زیادی هم نیست.
s-940 فقط جلویش را گذاشتم تا وسط سرش .
s-941 این خشک بودن را همیشه در موهایش می‌بینید.
s-942 اگرچه خیلی از بچه‌ها می‌گویند موهایش را بریزیم.
s-943 یعنی اینجا نیما رئی‌س باز کم‌سن احساس می‌شود و گریم به شما کمکی نکرده است؟
s-944 نمی‌دانم.
s-945 شاید من این حس را ندارم و احساس می‌کنم در این بچه‌ها کسی که خوب در آمده، نیما رئی‌س است و یک‌جوری هم سعید، بقیه هنوز در نیامده‌اند.
s-946 البته چیزی که من دارم می‌گویم بر اساس ۱۶ قسمتی است که رج زدیم و چیزی که شما می‌گویید بر اساس سه - چهار قسمتی است که دیده‌اید.
s-947 ولی مطمئنم که آدم برجسته، این کار نیما رئی‌س است؛ و باز هنوز نمی‌توانم بگویم چی می‌شود.
s-948 من که دارم می‌گویم که ممکن است بگذرد و خوب بشود یا نشود.
s-949 و اتفاقا نیما رئی‌س جزو آن سطح پایینها بشود.
s-950 پیش‌بینیهایی که آدم می‌کند معلوم نیست؛ ولی مردم یک جور دیگر فکر می‌کنند.
s-951 این کار در مورد معضلات اجتماعی است.
s-952 در جامعه ما معضلات زیادی هست که خط قرمزی در بخشهای رسانه‌ای برایش قائل می‌شوند.
s-953 این خط قرمزها برای شما به صورت تجویزی بود یا خودتان اعمال کردید؟
s-954 و از چه چیزهایی بود؟
s-955 نه، این خط قرمزها را تهیه‌کنندگان بیشتر برای خودشان قائلند ؛ چون بحث پول است دیگر!
s-956 من می‌آیم یک چیزی می‌سازم و می‌ترسم و آن تهیه‌کننده می‌ترسد و ریسک نمی‌کند.
s-957 هیچ قانون نوشته‌شده‌ای در سازمان صداوسیما نداریم که بگوید آقا سراغ این موضوع نباید بروید.
s-958 ما در این سریال خیلی حاشیه‌ای سراغ ایدز رفتیم؛ سراغ فقر رفتیم.
s-959 در این سری یک جورهایی سراغ فساد رفتیم.
s-960 سراغ چیزهایی که تا حالا گفته نشده رفتیم.
s-961 ما روی موضوع انگشت گذاشتیم و هیچ کس به ما نگفته چرا این کار را کردی؛ ممکن است در مرحله‌ای که می‌خواهید کار را پخش کنید، ایراد بگیرند.
s-962 من معتقدم ۹۰ درصد به دلیل ترس سازندگان است.
s-963 به خاطر این که این نوع کار کردن دردسر دارد.
s-964 اولا شما وقتی سراغ موضوعی مثل فقر می‌روید، حتما باید جایی بروید که محله‌ای فقیرنشین باشد و دیگر شما نمی‌توانید در یک آپارتمان بنشینید و در سه روز پنجاه دقیقه پر کنید و پول حسابی بگیرید.
s-965 تهیه‌کننده هم که مریض نیست؛ می‌آید کاری می‌گیرد در یک آپارتمان و با چهار تا آدم و لباس شیک و می‌رود یک پول هنگفت به جیب می‌زند و این به دلیل خط قرمزهایی است که خود ما در واقع قائل می‌شویم.
s-966 سازمان خط قرمز کشیده و همه هم به خط قرمزهای سازمان واقفند ؛ ولی نه در آن حدی که در تصور اذهان هست.
s-967 مثلا در قسمت سوم سریال جاهایی که هر کس این کار را قبل از پخش دید، گفت: پخش نمی‌شود.
s-968 ولی پخش شد، بدون هیچ کم و کسری.
s-969 شاید فقط یکی - دو دیالوگ تغییر کرد.
s-970 قسمت سوم که درباره آبادانی، درباره مجروح شیمیایی، درباره تعویض مدیران و درباره بیکاری بود، از فقر گفت و یک‌جوری خیلی کنایه‌ای از فساد گفت.
s-971 اتفاقا یکی از بهترین قسمتهایی که ما تا الان دیده‌ایم، همین قسمت سوم بود.
s-972 از سری‌های قبل خیلی موفق‌تر بود.
s-973 الان قصه‌های جلوی دوربین در شهر بچه‌ها را تلافی می‌کند.
s-974 درسته ، تلافی می‌کند.
s-975 قسمت سوم خیلی تأثیرگذار بود، خیلی گسترده و حرفش خیلی قشنگ بود و به دل می‌نشست.
s-976 خیلی امروزی و محسوس بود و ریتم کار خیلی خوب بود و پردازش داستان هم همین طور.
s-977 همه این‌ها خیلی خوب بود، تا آخر تماشاگر را می‌گرفت.
s-978 قسمت چهارم برعکس شد.
s-979 خیلی خوب شروع شد.
s-980 مثل این که اتفاق افتاده بود.
s-981 یک نفر می‌رود خواستگاری و هفت‌تیر می‌کشد و یکی را می‌کشد.
s-982 شروع کار خیلی خوب بود.
s-983 از آن جایی که پیرمرد می‌بخشد و پسر می‌آید و پشیمان می‌شود و به قبرستان می‌رود، فضای ناتورالیستی شکسته می‌شود.
s-984 تماشاگر توقع داشت که آن فضای خشک و زننده بماند.
s-985 این سوژه و یک سوژه دیگر تنها سوژه‌ای است که مفهوم و حرفی که می‌زند ریتم کندی دارد و اسم کار عشق است.
s-986 این را هم بگویم که در یک قسمت سریال، برای اولین بار، این همه کلمه عشق به کار می‌رود.
s-987 ببینید وقتی داریم در مورد عشق صحبت می‌کنیم، نمی‌توانیم آن ریتم تند قسمت سوم را داشته باشیم.
s-988 تماشاگر عادت کرده آن ریتم تند را - منظورم ریتم تند نیست.
s-989 آن فضای گزندگی قابل پیش‌بینی می‌شود.
s-990 این قصه اگر در یک سریال دیگری بود، ممکن بود نتوان هیچ ایرادی بهش گرفت؛ هیچ ایرادی که نه، از این نگاه که تو نگاه می‌کنی، قشنگی این سوژه یک حرف بود؛ چیزی که سالها و مدتهاست در ذهن ماست .
s-991 تصوری که از عشق برای ما ایرانی‌ها مانده است، یک چیز اندوهگین و هر وقت کلمه عشق را می‌گوییم، یاد اندوه می‌افتیم؛ در حالی که اصلا این جور نیست و عشق واقعی اتفاقا خیلی شاد و
s-992 حرفی که پیرمرد می‌زد و تمام این قصه می‌رسید به نقطه‌ای که یک جمله گفته بشود که می‌گوید: آقا، عشق آدم را نمی‌کشد، عشق آدم را زنده می‌کند.
s-993 حالا چرا این‌قدر خشن بود؟
s-994 حالا تو فکر کن که شغل پیرمرد عمدا جگرفروشی بود و جگر را پاره‌پاره می‌کرد و با چاقو و آتش سروکار داشت.
s-995 این کنتراست عمدی بود.
s-996 چهره پیرمرد چهره آدمی خشن و کم‌حرف بود.
s-997 هیچ کس، تصور این که این آدم بتواند عشق را بفهمد، ندارد.
s-998 معمولا کسانی که درباره عشق حرف می‌زنند، آدم‌هایی بودند با موهای بلند، چهره‌ای متین و سفید و روحانی و یک جور کلیشه.
s-999 این که این پیرمرد قهوه‌چی است و هیچ چیز نمی‌داند و جگر خرد می‌کند و یک بچه هم دارد، خوب می‌داند عشق یعنی چه.
s-1000 ولی اعضای گروه در شهر که ادعای فرهنگی دارند، در بحثی که بین مانی کسراییان و یکی دیگر از بچه‌های گروه در شهر رخ می‌دهد، نمی‌فهمند چیست ؟

Text viewDownload CoNNL-U