s-101
| مدیرعامل سازمان بنادر و کشتیرانی پیشنهاد کرد: سرمایهگذاران داخلی برای تقویت توان خود به شرط انتقال دانش فنی به کشور از تسهیلات اعتباری شرکای خارجی کمک بگیرند. |
s-102
| کلانتری با اشاره به تسهیلات اعطایی سازمان بنادر و کشتیرانی به سرمایهگذاران بخش خصوصی گفت: در صورتی که سرمایهگذاران داخلی برای جابهجایی مسافران در جنوب کشور اقدام به خرید شناور کنند و آن را در داخل ثبت نمایند تعرفه خرید آنها با دلار ۷۰ ریالی محاسبه خواهد شد و چنانچه در خارج از کشور ثبت شود ۵۰ درصد تخفیف به این سرمایهگذاران اعطا میشود. |
s-103
| به گفته وی سازمان بنادر و کشتیرانی میزان تخفیف تعرفههای بندری برای شرکتهای غیردولتی را از ۳۰ درصد به ۵۰ درصد افزایش خواهد داد. |
s-104
| وی تصریح کرد: بر اساس مواد پیشبینیشده در قانون برنامه سوم تمامی امتیازهای اعطایی به بخش دولتی حذف شده و شرایط فعالیت برای تمامی شرکتها اعم از دولتی و غیردولتی یکسان خواهد بود. |
s-105
| کلانتری پیشنهاد کرد: شرکتهای بخش خصوصی باید در اسرع وقت نسبت به تشکیل یک شرکت سهامی عام اقدام کنند تا بتوانند قادر به گشایش اعتبار و خرید کشتی برای تجهیز ناوگان بخش خصوصی باشند. |
s-106
| روزی عدیبنحاتم بعد از شهادت علی) ع (به نزد معاویه رفت. |
s-107
| وقتی عدیبنحاتم بر معاویه وارد شد، عمروبنعاص و مردی از بنی وحید در نزد معاویه بودند. |
s-108
| معاویه گفت: ای اباظریف! |
s-109
| آیا روزگار از یاد علی) ع (چیزی را در دل تو باقی نهاده است؟ |
s-110
| گفت: بر من روزی نمیگذرد مگر آن که علی) ع (را یاد میکنم. |
s-111
| معاویه گفت: چقدر در دل تو از دوستی علی) ع (باقی است؟ |
s-112
| گفت: تمام محبت او در دلم باقی است. |
s-113
| هرگاه او را یاد میکنم، بر آن محبت و دوستی افزوده میشود. |
s-114
| معاویه گفت: من تصمیم دارم که نام و یاد او را از بین ببرم. |
s-115
| عدی گفت: قلوبنا لیست بیدک معاویه. |
s-116
| معاویه! |
s-117
| قلبهای ما در دست تو نیست! |
s-118
| معاویه میپنداشت او اگر نام حسین) ع (را نبرد و حسین) ع (را سرور و بزرگ بنیهاشم نداند امور واقع چنان که او میخواهد شکل میگیرد. |
s-119
| از این رو، وقتی مروانبنحکم حاکم مدینه برای معاویه نامه مینویسد که مردم مدینه از بیعت با یزید خودداری میکنند، معاویه مروان را عزل میکند، و سعیدبنعاص را به عنوان حاکم مدینه منصوب مینماید. |
s-120
| معاویه به سعیدبنعاص مأموریت میدهد که از مردم بویژه چهرههای شاخص و ممتاز مدینه برای یزید بیعت بگیرد. |
s-121
| سعیدبنعاص با شدت عمل و سرکوب و آزار مردم تلاش میکند برای یزید بیعت بگیرد. |
s-122
| عدهای بیعت میکنند. |
s-123
| اما اکثریت مردم، بویژه بنیهاشم مقاومت میکنند. |
s-124
| عبداللهبنزبیر هم مخالفت میکند. |
s-125
| سعیدبنعاص نامهای برای معاویه مینویسد: مردم در بیعت با یزید کندی و مقاومت مینمایند. |
s-126
| از بنیهاشم هم حتی یک نفر حاضر به بیعت با یزید نشده است. |
s-127
| عبداللهبنزبیر هم دشمنی خود را آشکار کرده است. |
s-128
| من هم بدون سپاه و افراد مورد نیاز نمیتوانم کاری بکنم. |
s-129
| یا این که خودت - معاویه - به مدینه بیا. |
s-130
| معاویه برای عبداللهبنعباس و عبداللهبنزبیر و عبداللهبنجعفر و حسین بن علی) ع (نامه مینویسد. |
s-131
| از سعیدبنعاص هم میخواهد که او نامهها را به دست مخاطبان معاویه برساند. |
s-132
| در نامه به سعیدبنعاص، معاویه او را به دوراندیشی و مدارا نسبت به حسین بن علی) ع (توصیه میکند. |
s-133
| در مورد عبداللهبنزبیر سفارش میکند که کاملاً مواظب او باش. |
s-134
| در نامههای جداگانهای که معاویه برای عبداللهبنعباس و عبداللهبنجعفر و عبداللهبنزبیر و حسین بن علی) ع (مینویسد در هر نامه میکوشد متناسب با شئون و موقعیت مخاطب نامه از سیاست تهدید یا تطمیع سود جوید. |
s-135
| به عبداللهبنعباس مینویسد: من میتوانستم تو را به جرم تحریک مردم در قتل عثمان به قتل برسانم. |
s-136
| به محض این که نامهام به دستت رسید، به مسجد برو، قاتلان عثمان را لعن کن و با حاکم من بیعت نما. |
s-137
| کسی که انذار کند معذور است. |
s-138
| و تو به خودت بیناتری ! |
s-139
| به عبداللهبنجعفر مینویسد: تو خوب میدانی که من ترا نسبت به دیگران ترجیح میدهم و درباره تو و خانوادهات حسن نظر دارم. |
s-140
| از تو خبری رسیده که آن را ناخوشایند میشمرم. |
s-141
| اگر بیعت کنی موجب سپاس خواهد بود. |
s-142
| و اگر از بیعت روی گردانی بدان مجبور خواهی شد! |
s-143
| برای عبداللهبنزبیر شعری نوشت که پیامش نافرمانی عبداللهبنزبیر در برابر بردباری و توانایی معاویه بود، مثل سرپیچی شیطان از امر خداوند. |
s-144
| نامهاش به امام حسین) ع (محترمانهتر از دیگران بود. |
s-145
| امام حسین) ع (را به تقوای الهی و پرهیز از فتنه توصیه میکند و این که امام حسین) ع (درباره خودش و دینش و امت محمد) ص (بیندیشد: اما بعد فقد انتهت الی منک امور، لم اکن اظنک بما رغبه عنها و ان احق الناس بالوفاأ لمن اعطی بیعث من کان مثلک فی خطرک و شرفک و منزلتک التی انزلک الله بها. |
s-146
| از طرف تو اخباری رسیده است که هرگز گمان نمیکردم بدان گونه مطالب گرایش داشته باشی. |
s-147
| شایستهترین مردم در وفاداری با کسی که همانند تو در شرافت و منزلت و بزرگی است بیعت کردهاند. |
s-148
| حال در امر خلافت منازعت نکن، از خدا بترس و این امت را در فتنه میانداز و متوجه خود و دین خود و امت محمد باش. |
s-149
| این آیه قرآن هم خاتمه نامه معاویه بود که: ولا یستخفنک الذین لایوقنون) سوره روم، آیه ۶۰ (. |
s-150
| مبادا آنان که به مرحله یقین نرسیدهاند تو را بیثبات و سبکسر گردانند. |
s-151
| امام حسین) ع (پاسخی به معاویه داد که پاسخ او طلایه انقلاب عاشوراست . |
s-152
| مثل درخشش فجر، آفتاب خونرنگ در متن سیاهی شب، نامهای که به تعبیر علاالی، بر تاریخ سایه افکنده است و رودرروی سلطه و ستم قرار گرفته است. |
s-153
| امام حسین) ع (به معاویه نوشت: نامهات رسید. |
s-154
| متذکر شدهای که از ناحیه من اخباری به تو رسیده که انتظار آن را نداشتی و گمان داشتی که نسبت به آن امور رغبت نشان نمیدهم. |
s-155
| نیکیها به دست خداوند است. |
s-156
| اگر اراده کند آدمی را به سوی نیکی و سعادت راهنمایی میکند و اگر ارادهاش تعلق نگیرد راه هدایت را بر انسان مسدود مینماید. |
s-157
| در نامهات یادآور شدهای که در مورد من مطالبی به تو رسیده است. |
s-158
| مطالب نادرست را افراد مغرض و سخنچین و جاسوس به تو رساندهاند که میخواهند جامعه را دچار تفرقه کنند. |
s-159
| این افراد گمراه که از راه راست خارج شدهاند بر من دروغ و افترا بستهاند. |
s-160
| من قصد جنگ و اختلاف ندارم اما، از جنگ نکردن با تو و حزب تو که از قاسطین هستند به خداوند پناه میبرم، افراد ستمبارهای که اطراف تو را گرفتهاند داخل در حزب ستمگران و یاران شیطاناند . |
s-161
| آیا تو قاتل حجر و یاران و دوستان او که اهل زهد و عبادت بودند نیستی؟ |
s-162
| آنان برای از میان بردن بدعت و انجام امربهمعروف و نهیازمنکر قیام کردند. |
s-163
| تو از روی ظلم و ستمگری پس از این که با آنان پیمان بستی، پیمانت را شکستی و آنان را کشتی و خداوند را با خودت دشمن کردی. |
s-164
| آیا تو قاتل عمروبنحق که از بسیاری عبادت پیشانیاش پرپینه بود نیستی؟ |
s-165
| او را هم بعد از این که با او پیمان بستی کشتی. |
s-166
| آیا تو ادعا نکردی که زیاد فرزند ابوسفیان است و حال آن که پیامبر) ص (فرمود: الولد للفراش و للعاهر الحجر. |
s-167
| پس از استلحاق زیاد را بر مردم مسلط کردی. |
s-168
| او بر مسلمانان سخت گرفت، دست و پای مسلمانان را قطع کرد، آنان را بر شاخههای درخت آویخت. |
s-169
| ای معاویه! |
s-170
| گویی تو از این مردم نیستی. |
s-171
| آنها هم از تو نیستند. |
s-172
| آیا تو قاتل حضرمی نیستی؟ |
s-173
| زیاد به تو گزارش داد که حضرمی بر دین علیابنابیطالب) ع (است. |
s-174
| آیا علی) ع (بر غیر دین پسرعمویش بود؟ |
s-175
| که تو اینک بر جای او نشستی. |
s-176
| بزرگترین شرف و افتخار تو و اجدادت در جاهلیت این بود که در زمستان و تابستان کاروان راه میانداختند و به سفر و تجارت میپرداختند. |
s-177
| اکنون از برکت جدم در آن مقام نشستی. |
s-178
| و اینهمه جنایت و مفسده را انجام میدهی. |
s-179
| حال در نامهات برای من مینویسی که امت محمد) ص (را گرفتار فتنه و آشوب مکن! |
s-180
| من فتنهای را بزرگتر از حکومت تو مشاهده نمیکنم. |
s-181
| در نامهات نوشتهای که متوجه خودت و دینت و امت محمد) ص (باش. |
s-182
| به خداوند سوگند من افضل از جهاد با تو چیز دیگری را نمیبینم. |
s-183
| اگر بتوانم با تو جهاد کنم، جهاد با تو بهترین عبادت برای من خواهد بود. |
s-184
| و اگر نتوانم استغفار میکنم و از خداوند توفیق جهاد با تو را طلب میکنم. |
s-185
| در نامهات نوشتهای: تو با من مکر کن من هم با تو مکر میکنم. |
s-186
| اینک ای معاویه! |
s-187
| با من مکر و کید کن، هرچه میخواهی انجام بده، از زمانهای گذشته همواره با مردمان صالح مکر کردهاند. |
s-188
| امیدوارم که تو جز به خودت به دیگری آسیبی نرسانی و اعمال شومت را نابود سازی. |
s-189
| اکنون هرچه میخواهی شیطنت کن. |
s-190
| ای معاویه! |
s-191
| از خدا بترس و بدان خداوند کتابی دارد که تمام اعمال از کوچک و بزرگ در آن ثبت شده و بدان که خداوند تو را فراموش نکرده است و بزودی تو را غافلگیر میکند و برای این دروغها و تهمتها مواخذهات مینماید. |
s-192
| تو اکنون کودکی را برای امارت انتخاب کردهای که شرابخوار و سگباز است. |
s-193
| میبینم که خودت را به نابودی افکندهای و دینت را نابود کردهای و ملت را تباه ساختهای. |
s-194
| عبدالله علاالی به این عبارت امام حسین) ع (در نامه به معاویه توجه جدی نموده است که: کانک لست من هذه الا مه ولیسوا منک. |
s-195
| انگار تو از این مردم نیستی، آنان هم از تو نیستند. |
s-196
| وقتی حاکم هرکس را بخواهد میکشد و شکنجه میکند، هر خانهای را خواست ویران میکند، اموال هرکس را خواست به غارت میبرد، به هرکس هرقدر خواست میبخشد، در یک کلام جان و مال و آبروی مردم برای او ارزش و اعتباری ندارد، پیداست که تمامی نسبتها و رابطههای چنین حاکمی با مردم قطع میشود. |
s-197
| آنچه برای حاکم اهمیت پیدا میکند شخص او و وابستگان به اوست . |
s-198
| وقتی امام حسین) ع (به معاویه میگوید تو از این مردم نیستی، در واقع او را فردی تنها، بریده از مردم و نیز بریده از سرزمین تلقی مینماید. |
s-199
| ویژگی قدرت مطلقه بیمهار همین تنهایی و انزوای از درون و برون است. |
s-200
| دکتر عطاالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یکشنبه شب در جمع نویسندگان، اندیشمندان و شخصیتهای فرهنگی و ادبی کویت سخنانی ایراد کرد و سیاستهای فرهنگی ایران را در زمینههای گوناگون برای آنها تشریح کرد و به سؤالات پاسخ داد. |