Sentence view
Universal Dependencies - Persian - Seraji
Language | Persian |
---|
Project | Seraji |
---|
Corpus Part | train |
---|
Text: -
showing 101 - 200 of 4798 • previous • next
مادر دویدنش را نگاه میکند و ناگهان بلند میشود.
s-101
train-s101
مادر دویدنش را نگاه میکند و ناگهان بلند میشود.
mādr dūīdnš rā ngāh mīknd w nāghān blnd mīšūd.
مادر: احمد… یه دقیقه صبر کن.
s-102
train-s102
مادر: احمد… یه دقیقه صبر کن.
mādr: aḥmd… yh dqīqh ṣbr kn.
احمد دم در حیاط در حالی که در را تا نیمه باز کرده، میایستد.
s-103
train-s103
احمد دم در حیاط در حالی که در را تا نیمه باز کرده، میایستد.
āḥmd dm dr ḥīāṭ dr ḥālī kh dr rā tā nīmh bāz krdh, mīāīstd.
مادر در حالی که به طرف احمد میآید، سعی میکند گوشه روسریاش را باز کند.
s-104
train-s104
مادر در حالی که به طرف احمد میآید، سعی میکند گوشه روسریاش را باز کند.
mādr dr ḥālī kh bh ṭrf aḥmd mīĀīd, sʿī mīknd gūšh rūsrīāš rā bāz knd.
گره سفت است و به سادگی باز نمیشود.
s-105
train-s105
گره سفت است و به سادگی باز نمیشود.
grh sft ast w bh sādgī bāz nmīšūd.
مادر: نزدیک بود یادم بره [بالاخره گره باز میشود] اینو بابات داد بهت بدم [دهتومانی را به طرفش دراز میکند] گفت: شیرینی روزه گرفتنت .
s-106
train-s106
مادر: نزدیک بود یادم بره [بالاخره گره باز میشود] اینو بابات داد بهت بدم [دهتومانی را به طرفش دراز میکند] گفت: شیرینی روزه گرفتنت.
mādr: nzdīk būd yādm brh [bālāḫrh grh bāz mīšūd] aīnū bābāt dād bht bdm [dhtūmānī rā bh ṭrfš drāz mīknd] gft: šīrīnī rūzh grftnt.
هر چی خواستی بگیر برا افطارت .
s-107
train-s107
هر چی خواستی بگیر برا افطارت.
hr čī ḫūāstī bgīr brā afṭārt.
احمد: [میگیرد] برا افطارمون!
s-108
train-s108
احمد: [میگیرد] برا افطارمون!
āḥmd: [mīgīrd] brā afṭārmūn!
پول را با لذت در جیب میگذارد.
s-109
train-s109
پول را با لذت در جیب میگذارد.
pūl rā bā lḏt dr jīb mīgḏārd.
احمد: آخ که چه شیرینه این شیرینی!
s-110
train-s110
احمد: آخ که چه شیرینه این شیرینی!
āḥmd: Āḫ kh čh šīrīnh aīn šīrīnī!
و از در میپرد بیرون.
s-112
train-s112
و از در میپرد بیرون.
ū az dr mīprd bīrūn.
مادر از پشت سر صدا میکند.
s-113
train-s113
مادر از پشت سر صدا میکند.
mādr az pšt sr ṣdā mīknd.
مادر: تو سایه برو تشنهت نشه.
s-114
train-s114
مادر: تو سایه برو تشنهت نشه.
mādr: tū sāīh brū tšnht nšh.
[احمد که سرخوش میرود].
s-115
train-s115
[احمد که سرخوش میرود].
[āḥmd kh srḫūš mīrūd].
باشه.
s-116
train-s116
باشه.
bāšh.
احمد زیر سایه درختان پیادهرو در میان عابران و بچههای تقریبا همسن و سال خود، میگذرد.
s-117
train-s117
احمد زیر سایه درختان پیادهرو در میان عابران و بچههای تقریبا همسن و سال خود، میگذرد.
āḥmd zīr sāīh drḫtān pīādhrū dr mīān ʿābrān w bčhhāī tqrībā hmsn w sāl ḫūd, mīgḏrd.
گاه به مغازهای مینگرد و رد میشود.
s-118
train-s118
گاه به مغازهای مینگرد و رد میشود.
gāh bh mġāzhāī mīngrd w rd mīšūd.
تابلو یک بستنیفروشی توجهش را جلب میکند.
s-119
train-s119
تابلو یک بستنیفروشی توجهش را جلب میکند.
tāblū yk bstnīfrūšī tūjhš rā jlb mīknd.
به آن سو میرود و دهتومانی را در جیب میفشرد.
s-120
train-s120
به آن سو میرود و دهتومانی را در جیب میفشرد.
bh Ān sū mīrūd w dhtūmānī rā dr jīb mīfšrd.
«به علت ماه مبارک رمضان، تا اذان مغرب از فروش بستنی معذوریم.»
s-121
train-s121
«به علت ماه مبارک رمضان، تا اذان مغرب از فروش بستنی معذوریم.»
«bh ʿlt māh mbārk rmḍān, tā aḏān mġrb az frūš bstnī mʿḏūrīm.»
احمد راه میافتد.
s-122
train-s122
احمد راه میافتد.
āḥmd rāh mīāftd.
یک مغازه او را متوقف میکند.
s-123
train-s123
یک مغازه او را متوقف میکند.
īk mġāzh aū rā mtūqf mīknd.
از پشت شیشه نگاه میکند به: آبنبات، شکلات، کیتکت، و نگاهش روی گز ثابت میماند.
s-124
train-s124
از پشت شیشه نگاه میکند به: آبنبات، شکلات، کیتکت، و نگاهش روی گز ثابت میماند.
āz pšt šīšh ngāh mīknd bh: Ābnbāt, šklāt, kītkt, w ngāhš rūī gz ṯābt mīmānd.
دهتومانی را میدهد و چهار گز میگیرد.
s-125
train-s125
دهتومانی را میدهد و چهار گز میگیرد.
dhtūmānī rā mīdhd w čhār gz mīgīrd.
آنها را در کیف مینهد.
s-126
train-s126
آنها را در کیف مینهد.
Ānhā rā dr kīf mīnhd.
احمد: آقا ساعت چند است؟
s-127
train-s127
احمد: آقا ساعت چند است؟
āḥmd: Āqā sāʿt čnd ast?
صاحب مغازه: [در حالی که به ساعت اشاره میکند] ساعتم ، هفت و… ساعت حدود ده دقیقه به زنگ را نشان میدهد.
s-128
train-s128
صاحب مغازه: [در حالی که به ساعت اشاره میکند] ساعتم، هفت و… ساعت حدود ده دقیقه به زنگ را نشان میدهد.
ṣāḥb mġāzh: [dr ḥālī kh bh sāʿt ašārh mīknd] sāʿtm, hft w… sāʿt ḥdūd dh dqīqh bh zng rā nšān mīdhd.
احمد معطل نمیشود و بهسرعت حرکت میکند.
s-129
train-s129
احمد معطل نمیشود و بهسرعت حرکت میکند.
āḥmd mʿṭl nmīšūd w bhsrʿt ḥrkt mīknd.
احمد: [در حالی که بیرون میرود، روی برمیگرداند].
s-130
train-s130
احمد: [در حالی که بیرون میرود، روی برمیگرداند].
āḥmd: [dr ḥālī kh bīrūn mīrūd, rūī brmīgrdānd].
خیلی ممنون.
s-131
train-s131
خیلی ممنون.
ḫīlī mmnūn.
صدای زنگ مدرسه بچهها را به کلاس میریزد.
s-132
train-s132
صدای زنگ مدرسه بچهها را به کلاس میریزد.
ṣdāī zng mdrsh bčhhā rā bh klās mīrīzd.
در میان آنان، محمود همکلاسی احمد، و احمد حسینی وارد میشوند.
s-133
train-s133
در میان آنان، محمود همکلاسی احمد، و احمد حسینی وارد میشوند.
dr mīān Ānān, mḥmūd hmklāsī aḥmd, w aḥmd ḥsīnī wārd mīšūnd.
احمد حسینی میرود و سر جای خود مینشیند و نگاه میکند.
s-134
train-s134
احمد حسینی میرود و سر جای خود مینشیند و نگاه میکند.
āḥmd ḥsīnī mīrūd w sr jāī ḫūd mīnšīnd w ngāh mīknd.
احمد در حالی که یقه محمود را چسبیده.
s-135
train-s135
احمد در حالی که یقه محمود را چسبیده.
āḥmd dr ḥālī kh yqh mḥmūd rā čsbīdh.
احمد: ببین من روزه هستم.
s-136
train-s136
احمد: ببین من روزه هستم.
āḥmd: bbīn mn rūzh hstm.
محمود: منم روزه هستم.
s-137
train-s137
محمود: منم روزه هستم.
mḥmūd: mnm rūzh hstm.
خیال کردی ا…
s-138
train-s138
خیال کردی ا…
ḫīāl krdī a…
احمد حسینی به حرکات بچهها که به یکدیگر زبان نشان میدهند مینگرد.
s-139
train-s139
احمد حسینی به حرکات بچهها که به یکدیگر زبان نشان میدهند مینگرد.
āḥmd ḥsīnī bh ḥrkāt bčhhā kh bh ykdīgr zbān nšān mīdhnd mīngrd.
چند تن از بچهها به دور محمود و احمد حلقه زدهاند.
s-140
train-s140
چند تن از بچهها به دور محمود و احمد حلقه زدهاند.
čnd tn az bčhhā bh dūr mḥmūd w aḥmd ḥlqh zdhānd.
[ردیف میانی نیمکتها] اولی: منم هستم ا… ببین.
s-141
train-s141
[ردیف میانی نیمکتها] اولی: منم هستم ا… ببین.
[rdīf mīānī nīmkthā] aūlī: mnm hstm a… bbīn.
دومی: منم هستم ا.
s-142
train-s142
دومی: منم هستم ا.
dūmī: mnm hstm a.
محمود: اگه یازده ساعت دیگه بودید مردید [و به طرف تختهسیاه میرود] گوشه تختهسیاه نوشته میشود: «یازده ساعت به افطار مانده».
s-143
train-s143
محمود: اگه یازده ساعت دیگه بودید مردید [و به طرف تختهسیاه میرود] گوشه تختهسیاه نوشته میشود: «یازده ساعت به افطار مانده».
mḥmūd: agh yāzdh sāʿt dīgh būdīd mrdīd [ū bh ṭrf tḫthsīāh mīrūd] gūšh tḫthsīāh nūšth mīšūd: «īāzdh sāʿt bh afṭār māndh».
مبصر: برپا.
s-144
train-s144
مبصر: برپا.
mbṣr: brpā.
خانم معلم وارد میشود و بچهها سر جای خود مینشینند و در سکوت سر و صدای حرکت بچهها به گوش میرسد.
s-145
train-s145
خانم معلم وارد میشود و بچهها سر جای خود مینشینند و در سکوت سر و صدای حرکت بچهها به گوش میرسد.
ḫānm mʿlm wārd mīšūd w bčhhā sr jāī ḫūd mīnšīnnd w dr skūt sr w ṣdāī ḥrkt bčhhā bh gūš mīrsd.
احمد در کنار احمد حسینی، کنار پنجره مینشیند.
s-146
train-s146
احمد در کنار احمد حسینی، کنار پنجره مینشیند.
āḥmd dr knār aḥmd ḥsīnī, knār pnjrh mīnšīnd.
معلم میبیند.
s-147
train-s147
معلم میبیند.
mʿlm mībīnd.
احمد کمی وامیرود.
s-148
train-s148
احمد کمی وامیرود.
āḥmd kmī wāmīrūd.
دستی که یازده ساعت را پاک میکند و مینویسد: «ده ساعت به افطار مانده» احمد کیف را از روی زمین برمیدارد.
s-149
train-s149
دستی که یازده ساعت را پاک میکند و مینویسد: «ده ساعت به افطار مانده» احمد کیف را از روی زمین برمیدارد.
dstī kh yāzdh sāʿt rā pāk mīknd w mīnūīsd: «dh sāʿt bh afṭār māndh» aḥmd kīf rā az rūī zmīn brmīdārd.
دست ده ساعت را پاک میکند و مینویسد: «نه ساعت به افطار مانده» احمد در کیف را باز میکند.
s-150
train-s150
دست ده ساعت را پاک میکند و مینویسد: «نه ساعت به افطار مانده» احمد در کیف را باز میکند.
dst dh sāʿt rā pāk mīknd w mīnūīsd: «nh sāʿt bh afṭār māndh» aḥmd dr kīf rā bāz mīknd.
دست نه را پاک میکند و مینویسد: «هشت ساعت به افطار مانده».
s-151
train-s151
دست نه را پاک میکند و مینویسد: «هشت ساعت به افطار مانده».
dst nh rā pāk mīknd w mīnūīsd: «hšt sāʿt bh afṭār māndh».
احمد گزها را لمس میکند و میگذارد.
s-152
train-s152
احمد گزها را لمس میکند و میگذارد.
āḥmd gzhā rā lms mīknd w mīgḏārd.
آفتاب از پنجره بر روی احمد و احمد حسینی که کنارش نشسته، افتاده است.
s-153
train-s153
آفتاب از پنجره بر روی احمد و احمد حسینی که کنارش نشسته، افتاده است.
Āftāb az pnjrh br rūī aḥmd w aḥmd ḥsīnī kh knārš nšsth, aftādh ast.
یکی از بچهها انشایش را میخواند.
s-154
train-s154
یکی از بچهها انشایش را میخواند.
īkī az bčhhā anšāīš rā mīḫūānd.
احمد تکیه میدهد و سعی میکند در سایه قرار گیرد.
s-155
train-s155
احمد تکیه میدهد و سعی میکند در سایه قرار گیرد.
āḥmd tkīh mīdhd w sʿī mīknd dr sāīh qrār gīrd.
پسر: فواید روزه.
s-156
train-s156
پسر: فواید روزه.
psr: fūāīd rūzh.
روزه فواید زیادی دارد.
s-157
train-s157
روزه فواید زیادی دارد.
rūzh fūāīd zīādī dārd.
اگر ما بخواهیم درباره فواید روزه بنویسیم باید دفترهای زیادی را سیاه کنیم.
s-158
train-s158
اگر ما بخواهیم درباره فواید روزه بنویسیم باید دفترهای زیادی را سیاه کنیم.
āgr mā bḫūāhīm drbārh fūāīd rūzh bnūīsīm bāīd dftrhāī zīādī rā sīāh knīm.
مادر میگوید چه لذتی دارد وقتی که آدم میگوید قبول باشد.
s-159
train-s159
مادر میگوید چه لذتی دارد وقتی که آدم میگوید قبول باشد.
mādr mīgūīd čh lḏtī dārd wqtī kh Ādm mīgūīd qbūl bāšd.
او میگوید که روزه آدم را از کارهای بد دور نگهمیدارد و…
s-160
train-s160
او میگوید که روزه آدم را از کارهای بد دور نگهمیدارد و…
āū mīgūīd kh rūzh Ādm rā az kārhāī bd dūr nghmīdārd w…
رویای احمد: آخرین جمله پسر روی چهره احمد خوانده میشود و با کلام مادر ادغام میگردد.
s-161
train-s161
رویای احمد: آخرین جمله پسر روی چهره احمد خوانده میشود و با کلام مادر ادغام میگردد.
rūīāī aḥmd: Āḫrīn jmlh psr rūī čhrh aḥmd ḫūāndh mīšūd w bā klām mādr adġām mīgrdd.
مادر [به احمد]: قبول باشه.
s-162
train-s162
مادر [به احمد]: قبول باشه.
mādr [bh aḥmd]: qbūl bāšh.
احمد: خدا قبول کنه.
s-163
train-s163
احمد: خدا قبول کنه.
āḥmd: ḫdā qbūl knh.
[و گز را به او میدهد] پدر: قبول باشه.
s-164
train-s164
[و گز را به او میدهد] پدر: قبول باشه.
[ū gz rā bh aū mīdhd] pdr: qbūl bāšh.
مادر: [به پدر] قبول باشه.
s-165
train-s165
مادر: [به پدر] قبول باشه.
mādr: [bh pdr] qbūl bāšh.
احمد گز را به پدر میدهد.
s-166
train-s166
احمد گز را به پدر میدهد.
āḥmd gz rā bh pdr mīdhd.
احمد گز را به مریم میدهد.
s-167
train-s167
احمد گز را به مریم میدهد.
āḥmd gz rā bh mrīm mīdhd.
احمد خود گز را میخورد و چه لذتی میبرد.
s-168
train-s168
احمد خود گز را میخورد و چه لذتی میبرد.
āḥmd ḫūd gz rā mīḫūrd w čh lḏtī mībrd.
صدای دست زدن بچهها، احمد را به خود میآورد.
s-169
train-s169
صدای دست زدن بچهها، احمد را به خود میآورد.
ṣdāī dst zdn bčhhā, aḥmd rā bh ḫūd mīĀūrd.
احمد کیفش را روی زانو محکم گرفته است.
s-170
train-s170
احمد کیفش را روی زانو محکم گرفته است.
āḥmd kīfš rā rūī zānū mḥkm grfth ast.
سکوت بر کلاس حاکم میشود.
s-171
train-s171
سکوت بر کلاس حاکم میشود.
skūt br klās ḥākm mīšūd.
احمد کیف را میگذارد روی زمین.
s-172
train-s172
احمد کیف را میگذارد روی زمین.
āḥmd kīf rā mīgḏārd rūī zmīn.
احمد دفتر انشا را روی میز باز نگهمیدارد.
s-173
train-s173
احمد دفتر انشا را روی میز باز نگهمیدارد.
āḥmd dftr anšā rā rūī mīz bāz nghmīdārd.
دفتر انشای احمد حسینی بسته روی میز پیش روی اوست .
s-174
train-s174
دفتر انشای احمد حسینی بسته روی میز پیش روی اوست.
dftr anšāī aḥmd ḥsīnī bsth rūī mīz pīš rūī aūst.
معلم بچهها را از زیر نگاه میگذراند.
s-175
train-s175
معلم بچهها را از زیر نگاه میگذراند.
mʿlm bčhhā rā az zīr ngāh mīgḏrānd.
یکی دو نفر سر به زیر دارند.
s-176
train-s176
یکی دو نفر سر به زیر دارند.
īkī dū nfr sr bh zīr dārnd.
احمد مایل است انشا بخواند: سیخ مینشیند.
s-177
train-s177
احمد مایل است انشا بخواند: سیخ مینشیند.
āḥmd māīl ast anšā bḫūānd: sīḫ mīnšīnd.
معلم لحظهای به او مینگرد و نگاهش ثابت میماند.
s-178
train-s178
معلم لحظهای به او مینگرد و نگاهش ثابت میماند.
mʿlm lḥẓhāī bh aū mīngrd w ngāhš ṯābt mīmānd.
احمد لبخندکی به لب دارد.
s-179
train-s179
احمد لبخندکی به لب دارد.
āḥmd lbḫndkī bh lb dārd.
اما معلم دفتر اسامی را باز میکند، و از روی آن انتخاب میکند.
s-180
train-s180
اما معلم دفتر اسامی را باز میکند، و از روی آن انتخاب میکند.
āmā mʿlm dftr asāmī rā bāz mīknd, w az rūī Ān antḫāb mīknd.
احمد ناامید وامیرود.
s-181
train-s181
احمد ناامید وامیرود.
āḥmd nāāmīd wāmīrūd.
معلم: احمد…
s-182
train-s182
معلم: احمد…
mʿlm: aḥmd…
] احمد بهسرعت از جا بلند میشود و دفترش را برمیدارد، اما با شنیدن حسینی بر جای مینشیند. [
s-183
train-s183
] احمد بهسرعت از جا بلند میشود و دفترش را برمیدارد، اما با شنیدن حسینی بر جای مینشیند. [
] aḥmd bhsrʿt az jā blnd mīšūd w dftrš rā brmīdārd, amā bā šnīdn ḥsīnī br jāī mīnšīnd. [
احمد حسینی دفترش را برمیدارد و با طمانینه میرود.
s-184
train-s184
احمد حسینی دفترش را برمیدارد و با طمانینه میرود.
āḥmd ḥsīnī dftrš rā brmīdārd w bā ṭmānīnh mīrūd.
میایستد؛ آماده خواندن.
s-185
train-s185
میایستد؛ آماده خواندن.
mīāīstd; Āmādh ḫūāndn.
معلم به او اشاره میکند که: بخوان.
s-186
train-s186
معلم به او اشاره میکند که: بخوان.
mʿlm bh aū ašārh mīknd kh: bḫūān.
احمد حسینی: فواید روزه…
s-187
train-s187
احمد حسینی: فواید روزه…
āḥmd ḥsīnī: fūāīd rūzh…
احمد از آفتاب کلافه است.
s-188
train-s188
احمد از آفتاب کلافه است.
āḥmd az Āftāb klāfh ast.
کیف را بالا میآورد و باز میکند.
s-189
train-s189
کیف را بالا میآورد و باز میکند.
kīf rā bālā mīĀūrd w bāz mīknd.
چهره احمد در سایه فرومیرود، و آرامآرام دست او گز را به دهان میگذارد و میجود…
s-190
train-s190
چهره احمد در سایه فرومیرود، و آرامآرام دست او گز را به دهان میگذارد و میجود…
čhrh aḥmd dr sāīh frūmīrūd, w ĀrāmĀrām dst aū gz rā bh dhān mīgḏārd w mījūd…
میجود.
s-191
train-s191
میجود.
mījūd.
زمان حال:
s-192
train-s192
زمان حال:
zmān ḥāl:
چهره احمد در آفتاب و عرق کرده است.
s-193
train-s193
چهره احمد در آفتاب و عرق کرده است.
čhrh aḥmd dr Āftāb w ʿrq krdh ast.
احمد گزها را برمیدارد و خیره به آنها مینگرد.
s-194
train-s194
احمد گزها را برمیدارد و خیره به آنها مینگرد.
āḥmd gzhā rā brmīdārd w ḫīrh bh Ānhā mīngrd.
گزها را در نیمکت جای میدهد؛ به بچهها مینگرد.
s-195
train-s195
گزها را در نیمکت جای میدهد؛ به بچهها مینگرد.
gzhā rā dr nīmkt jāī mīdhd; bh bčhhā mīngrd.
همه خیره به دهان حسینی که انشا میخواند.
s-196
train-s196
همه خیره به دهان حسینی که انشا میخواند.
hmh ḫīrh bh dhān ḥsīnī kh anšā mīḫūānd.
معلم با نگاهی تحسینکننده به انشا گوش میدهد.
s-197
train-s197
معلم با نگاهی تحسینکننده به انشا گوش میدهد.
mʿlm bā ngāhī tḥsīnknndh bh anšā gūš mīdhd.
احمد حسینی:…
s-198
train-s198
احمد حسینی:…
āḥmd ḥsīnī:…
به دیگران فخرفروشی نکند.
s-199
train-s199
به دیگران فخرفروشی نکند.
bh dīgrān fḫrfrūšī nknd.
به یاد بیچارگانی میافتد که به نان شب محتاجند .
s-200
train-s200
به یاد بیچارگانی میافتد که به نان شب محتاجند.
bh yād bīčārgānī mīāftd kh bh nān šb mḥtājnd.
Edit as list • Text view • Dependency trees