Dependency Tree

Universal Dependencies - Persian - PerDT

LanguagePersian
ProjectPerDT
Corpus Partdev
AnnotationRasooli, Mohammad Sadegh; Safari, Pegah; Moloodi, Amirsaeid; Nourian, Alireza

Select a sentence

Showing 206 - 305 of 1456 • previousnext

s-206 کارخانه را با آن دوز و کلک به این روز سیاه نشاند تا حالا خودش به نصف قیمت، آن هم از دم قسط، بالا بکشد.
s-207 از هولم ماژیک را انداختم توی توالت و سیفون را کشیدم.
s-208 برگ‌های زرد و قهوه‌ای توی هوا می‌چرخیدند و فرود می‌آمدند.
s-209 شما بزرگی کنید.
s-210 آقایی که خبر غارت بساطم را داده بود، کنار پیاده‌رو، مات و مبهوت ایستاده بود به تماشای آن همه بی‌خیالی‌ام.
s-211 در آن پنج سال یک نوبت به خاطر غرغرهایش، با ضربهٔ آرنج، دماغش را شکسته بودم.
s-212 از آن موقع هم به فکر کاسبی افتادم.
s-213 مأمور، تعهدنامه را لای پرونده گذاشت و جواب داد: «همهٔ کارها دست پیمانکار است.»
s-214 بار اول متوجه منظور متن آگهی نشدم.
s-215 بی‌درنگ جاکن شدم.
s-216 سرانجام با دیدن تابلوی مؤسسهٔ کفن و دفن، به آرامی و با دودلی از پله‌ها بالا رفتم.
s-217 از همین حالا استخدام هستی.
s-218 این مرتبه فکرم رفته بود به خلاف‌های احتمالی.
s-219 رنگ تیرهٔ کت، با شلوارم هماهنگ شده بود.
s-220 حتی خانواده‌اش می‌توانسته، با یک تلفن، دویست نفر از کارگرهای کارخانه را بکشانند منزل تا از زور گریه، خانه را بگذارند روی سرشان.
s-221 رئیس مؤسسه ماشین را از خیابان‌ها و گاه کوچه‌باغ‌های شمال شهر، در حالی که بادهای تند پاییزی، برگ‌ها را به هر طرف می‌پراکند و دانه‌های باران را به شیشه می‌کوبید، پیش می‌راند.
s-222 در میان سکوت حدود بیست، سی نفر میهمان و صاحب‌عزا، چند نفری توی راهرو و داخل هال و پذیرایی مشغول جزع و فزع بودند.
s-223 هنوز چند دقیقه نگذشته بود، فهمیدم بهتر و بیشتر از حرفه‌ای‌ها گریه و زاری می‌کنم.
s-224 به خاطر بی‌رحمی‌هایم در حق مریم، در مجلس عزای آن مردهٔ ناشناس که حتی اسمش را هم به من نگفته بودند و به یاد مظلومیت مریم، با سوز دل زار زده بودم و پلق‌پلق اشک ریخته بودم و از خود بی‌خود شده بودم.
s-225 به خیالم منتظر خالی شدن لیوان است.
s-226 رنگش پرید.
s-227 عکس رنگی بزرگی از حریرچی روی تاج گلی بود که قسمتی از پذیرایی را گرفته بود.
s-228 در فکر از دست دادن شغل جدید و مزدم بودم.
s-229 مایلم تقسیم‌بندی خود را دربارهٔ این عنوان ارائه نمایم.
s-230 بنا بر گفتهٔ نظریه‌پردازانی مانند فورستر، انسان از پیش از تولد و بعد از مرگش هیچ نمی‌داند.
s-231 برای تفکیک تجربیات انسانی از تجربیات نویسندگی، تعیین نسبت میان وجه نویسندگی و وجه انسانی ضروری است.
s-232 برخی ویژگی‌های دیگر نیز که ناظر بر شناخت جامعه است این گونه است.
s-233 اما تجربیات اختیاری که مورد انتخاب شخصی واقع می‌شوند، گاه با اغراض متفاوتی همراه هستند.
s-234 اما بروز غایات در انتخاب تجربه، تفاوت میان این دو دیدگاه را روشن می‌کند.
s-235 گاهی تقلید مو به مو از تجربیات و عادات نویسندگان بزرگ، تنها توهم نویسندگی را در نویسندگان جوان ایجاد می‌کند.
s-236 احتمال دارد جهان داستان را بیش از آن چه نیاز است، پیچیده پنداشته‌اید.
s-237 ایده‌ای که اکنون به ذهن شما رسیده است، انرژی بیشتری از همین ایده در زمانی دور دارد.
s-238 تمرکز بر داستان ممکن است شما را فردی تک‌بعدی کند.
s-239 باور سنتی‌ای وجود دارد که می‌گوید اگر از کاری زیاد گفتید آن کار ناتمام می‌ماند.
s-240 چاپ کتاب در اغلب مراکز دولتی ریسک بزرگی است.
s-241 سرانجام ادبیات ایران دشمنش را یافته است: نظریه.
s-242 قوطی کبریت را برداشت.
s-243 فکرهای مزخرف می‌کردم.
s-244 ننه فانوس را خاموش کرد و بعد گفت: 'بعد از آن حادثه میر از گورستان بدش می‌آمد، هیچ گاهی به آن سو نمی‌رفت از همین رو رفت در گوشهٔ باغ، پایین پای بچه‌هایش، برایش قبری کند'.
s-245 شنیده بودند که پدرم یک پسر کوچک هم دارد.
s-246 روبرویش پایتخت مثل زنی بدبخت و فلک‌زده، زنی که با آخرین تقلاها به چشمان چلقیده و کورش سرمه کشیده باشد، نشسته بود.
s-247 توقعی از معمار نیست که مثلاً در حوزهٔ اخلاق و شناخت خلق و خوی مردمش متخصص باشد، اما باید به قدری با این مقوله آشنایی داشته باشد که خانه‌ای که می‌سازد و ارتباطات فضایی‌ای که در آنجا تعریف می‌کند، چیزی خلاف مناسبات متعارف اخلاقی باشد.
s-248 فروپاشی آرام آرام این جان‌مایه از آن است که جهان به پایان خود نزدیک می‌شود.
s-249 او در فیلم «پسربچه» (1921) با نشانه‌های آنارشیستی فیلم‌های کوتاه اولیهٔ خود خداحافظی کرد تا قلبش را برای رنج‌های دیگران بگشاید و بعد از آن با فیلم «جویندگان طلا» راه ترقی‌اش را باز هم هموارتر ساخت.
s-250 به هر حال فیلم‌های درام بسیاری در آن سال‌ها ساخته شد که به نوع زندگی یهودیان در آمریکا می‌پرداخت و مشکلات آنها در جامعه را به تصویر می‌کشید.
s-251 هر چه بود دلی بود که می‌خواند و می‌نواخت و دل‌هایی که به جان خریدار آن آواها و نغمه‌ها بودند.
s-252 درست است که در قدیم صداهای جادویی فراوانی در عرصه‌های محدود محلی جلوه می‌کردند و بعد در عین گمنامی، هم خود و هم آثارشان توأمان راهی دیار فراموشی می‌شوند، اما هر یک از آن‌ها صاحب شناسنامه و هویت مخصوصی بودند و رنگ و بوی ویژهٔ خود را داشتند.
s-253 با نوک چنگال چند سوراخ در آن ایجاد کنید و بگذارید دم بکشد.
s-254 همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید.
s-255 در غیر این صورت راحت‌ترین کار پردرآمد، این گونه خواندن و زیاد خواندن است.
s-256 این مرحله همزمان با اشغال بئرالسبع در تاریخ 31/10/1917 م. و اولین شکست دولت عثمانی در فلسطین آغاز شد.
s-257 ما اگر بخواهیم سینما این همه متفکر نباشد، چه کسی را باید ببینیم؟
s-258 تو به من مجال دادی تا پروانه شوم.
s-259 نه سفر، نه باران؛ هیچ کدام به تنهایی آن نبود که من می‌خواستم.
s-260 هم دنیای قدیم، هم دنیای جدید گاه دچار بی‌تعادلی شده و تعادل خود را از دست داده است.
s-261 علم هرمنوتیک مطالعهٔ فهم و به ویژه وظیفهٔ فهم متون است.
s-262 شاید لحاظ کردن این نگرش نسبی، هنگام اجرای آثار چخوف، بیش از هر شیوهٔ دیگری به دنیای نمایشنامهٔ او نزدیک باشد.
s-263 شما از آسیا می‌آیید؟
s-264 ما در مدرسه هستیم.
s-265 فردا همدیگر را می‌بینیم؟
s-266 او اسپانیایی صحبت می‌کند.
s-267 دومین روز سه‌شنبه است.
s-268 تو ویسکی می‌نوشی؟
s-269 خورشید زرد است.
s-270 ما ماهی و استیک لازم داریم.
s-271 بگذار نگاه‌ها سخنوری کنند، اصل دل‌هاست که سر می‌سپارند.
s-272 روحم را در آغوشت می‌آرامانم.
s-273 چون وفات کردم، مرا در کوچه و بازار نگردانند چه در زندگی همیشه طالب خمول و از شهرت، ملول بوده‌ام.
s-274 بعد با دست‌های لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند.
s-275 بوی چند شاخه گل مریم مشامم را نوازش داد.
s-276 ایمانی که با تو می‌گوید: باز بیاغاز.
s-277 واقعیت این جهان را بازآفرید.
s-278 در این سال زلزله‌ای در چترود و سرآسیاب حادث شده، خساراتی سنگین به بار آورد.
s-279 عدم تربیت صحیح فرزند، قاتل دانشمند اتمی به بار می‌آورد.
s-280 چه انحرافاتی در آیین زرتشت پدید آمده است؟
s-281 افکار عمومی بالأخره از این زورگویی‌ها، بی‌انصافی‌ها و بی‌عدالتی‌ها به جان خواهد آمد.
s-282 خون ابراهیم نبوی به جوش آمد.
s-283 فرآیندهای شیمیایی و فیزیکی متعددی در تشکیل انواع مختلف خاک نقش دارند.
s-284 این تمهید در دههٔ 1940 برای ایجاد تصویر روح یا شبح به کار می‌آمد.
s-285 جهان اسلام به خروش خواهد آمد.
s-286 قائن توجهی به تذکر یهوه نکرد و برادر خود هابیل را کشت.
s-287 هاچیکو یک روز به دنبال پرفسور به ایستگاه می‌آید و هر چه شابر از او می‌خواهد که به خانه برگردد هاچیکو نمی‌رود و او مجبور می‌شود که خود هاچیکو را به منزل برساند و از قطار آن روز جا می‌ماند.
s-288 طالبان به گازهای سمی رو خواهد آورد.
s-289 دههٔ هشتاد سال‌های طلایی بسکتبال استان اصفهان به شمار آمد که تیم‌های فولاد مبارکه، ذوب‌آهن و هسا در سوپرلیگ کشور یک مثلث قهرمانی تشکیل داده بودند که تیم‌های فولاد مبارکه و هسا در سال 82 بنا بر دلایلی منحل شدند.
s-290 ذرات به شوق و شور آمده‌اند.
s-291 از شما هم دعوت به عمل می‌آید.
s-292 در پایان سال دوازدهم بعد از تاریخ قرارداد چنانچه عملیات در ناحیهٔ موضوع قرارداد و یا در هر یک از قسمت‌های آن به مرحلهٔ بهره‌برداری تجارتی نرسیده باشد، ناحیهٔ مزبور یا هر قسمتی که بهره‌برداری تجارتی در آن به عمل نیامده باشد به شرکت ملی نفت ایران مسترد خواهد شد.
s-293 بزرگ‌ترین زمرد دنیا به نمایش درآمد.
s-294 پس از به هوش آمدن مصدوم، مسئولیت مراقبت از او را به یک فرد مسئول بسپارید.
s-295 چرا گردن زرافه‌ها کش آمده است!؟
s-296 دلارهای آمریکا به کمک بی‌بی‌سی می‌آیند.
s-297 شنیدن صدای خنده‌اش دوباره به یادت می‌آورد که چه زیبا می‌خندد و چه از دست خواهی داد.
s-298 «مالیات بر چیپس» در مجارستان به اجرا درآمد.
s-299 ما به آنان زبان حیوانات را آموزاندیم.
s-300 هر جوان مؤمنی که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته خواهد شد.
s-301 افسوس خواهی خورد به خاطر قلب‌هایی که شکسته‌ای.
s-302 مردان نیز از چتر سود میجستند.
s-303 تابستان‌ها که فصل توت بود، چادرشب بزرگی روی تخت پهن می‌کردیم و توت‌های درخت محله را می‌تکاندیم و همه با هم می‌خوردیم.
s-304 کاش می‌شد بین این همه روزهای بی‌ربط، اسم یک روز را هم «روز ملی ترکاندن بغض» بگذارند.
s-305 چه رویدادها که در هجوم خشم بر هم برتنید و شد نمایش مسخره‌کنندهٔ حضوری که بیگانه اما پرادعا بود!

Text viewDownload CoNNL-U